لوتوس گلی که با نام نیلوفر آبی میشناسیمش، از جمله گلهای مورد علاقه منه که از وقتی به داستان و رمز و رازش پی بردم، بیشتر از پیش هم دوستش دارم ..
شاید خیلیا مثل من، روی سنگ نوشته های ایران باستان؛ از تخت جمشید تا تیسفون نقش برجسته ی این گلها رو به کرات دیده باشن .. دیگران رو نمیدونم، اما من تا اونجاییکه یادم میاد، ندیده ام هیچ معلم تاریخ یا حتی راهنمای گردشگر اماکن باستانی، کمترین اشاره ای به وجود و معنای این گلها کرده باشه.. اینه که چندان عجیب نیست که برای خیلیها مثل من، کتاب تاریخ بیشتر تصویری باشه از قصه آدمهای کلاهخود دار زره پوش و شمشیر به دست یا تفنگ به دوش و یا مدل پیشرفته تر، مجهز به نقشه و توپ و تسلیحاتی که ته ماجراش به هم ریختن وجابجایی خطوط مرزی و کشیدن طرحهای جدید روی زمینه. و از بس هرکسی هم به میل و سلیقه ی خود، این زمین بیچاره رو جهت اصلاح و ترمیم اینور و اونور کشیده ، پوسته اش که همه جوره کش اومده، جُبه اش هم که حسابی چروکیده شده و هسته اش هم که کم کم درحال انفجاره .. این از ما آدمهای تاریخ ساز! بگذریم، برگردیم بریم سراغ گل خودمون. این گل زیبا تقریبا در تمام فرهنگهای باستانی که ردی طولانی توی تاریخ دارن و ریشه دار هستن ردپاش یافت شده و البته در هر کدام هم راوی داستانی است،مثلا؛ در ایران منسوب به الهه آب آناهیتاست و نماد پاکی، مقاومت و رویش مجدد .. در مصر نماد باروری و سلطنت و در یونان نماد انسان کاملی که بدون آلودگی از آبی آلوده و لجنزار خارج شده و زیبا و باشکوه به زندگی ادامه داده و در چین مظهر پاکی و تولدی دوباره است ... به نظر من وصف و روایت مشترک از این گل میتونه حاوی این پیام مهم باشه که: از بین گل و لای کف مرداب و محیطی خشن و نازیبا و شرایطی دشوار، گلی سخت مطبوع، شکیل و با شکوه رشد میکنه که حتی اون مرداب رو از هویت ناب و افسونگر خودش مسحور کننده میکنه ... این گل منو یاد بسیاری از آدمهای موفق، نام آور و خوشنامی می اندازه که خودشون هم الگو و الهام بخشند؛افرادی که فارغ از سختیهای شرایط و تاریکیهای مسیر، با اراده ای پویا و تلاش مستمر، خود را به نور رسانده اند و دنیا را برای ساکنانش زیباتر کرده اند...