ویرگول
ورودثبت نام
مهدی زمانی خرقانی
مهدی زمانی خرقانیگاهی فکر می کنم شاعرم گاهی نویسنده. غافل از اینکه ریاضیدانم کاشف دو دو تا پنج تا
مهدی زمانی خرقانی
مهدی زمانی خرقانی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

شمع های بی حوصله


روی کیک، ۴۹ شمع روشن است، اما انگار هر کدامشان به جای شعله، سوالی فلسفی میسوزانند: چرا؟. برای چی؟.حالا که اینجا هستم، شیرینی بخورم یا گریه کنم؟.

"غلط کردم به دنیا آمدم " اولین جمله فلسفی زندگی ام بود در ده سالگی  که یادم نیست برای کدام رنج بود ، نداشتن بستنی یا سر به سر گذاشتن حمید
بعد از آن شغل شریف  فوت کردن شمع های رو کیک را انتخاب کردم تا امروز.  امروز، روزی است که وجودم مثل یک نرم افزار قدیمی، با هر شمعِ اضافه، یک آپدیت ناموفق را جشن میگیرد.

میخندم. نه از شادی، که از خنده دار بودن این نمایشِ آبکی. آدمیزاد در ۴۹ سالگی یا باید خانه بخرد، یا فلسفه بفروشد. من اما، در نقش یک کلکسیونر پشیمانی ، مشغول جمع آوری لحظه هایی هستم که میتوانستند باشند و نشدند. تولد، مثل یک جوک تکراری است که هر سال تعریفش میکنی و باز مجبوری به آن بخندی... انگار کائنات دستش رو شده و میگوید: ببینم هنوزم میخندی؟

دستگاه فکری ام امروز، شبیه یک پازل گمشده است: "غلط کردم به دنیا اومدم ". نه از سر ناامیدی، که از سرِ کشف یک معادله ی منطقی! چرا که تولد، مثل خریدِ بی عوض بلیط ترنهای هوایی است که نه ارتفاعش را دوست داری، نه سرعتش را. ولی سوار شده ای... و حالا وسط حلقه های مرگ، مجبوری دستت را تکان دهی و ادای آدمهای شاد را دربیاوری. 

شمع ها آب میشوند. کیک، فلسفی تر از همیشه به نظر میرسد: زندگی شیرین است، اما دیابت میآورد.  شاید حق با کامو باشد: «آیا باید خودکشی کرد یا قهوه خورد؟». من امروز انتخاب کرده ام: قهوه را با شکلات تلخ میخورم و به جهان گوشزد میکنم که طنزت را فهمیدم لعنتی... حالا بگذار پیر شوم با وقاری تلخ

هزار سال است منتظر جواب  از هستی هستم چرا تولد را تبریک میگوییم؟ مگر زنده ماندن در این سیاره، خودش جایزه نیست؟!
یا شاید نه... شاید فقط بهانه ای است برای خاموش کردن شمعها، پیش از آنکه زمان، فوت کند.

تولدفلسفه
۶
۰
مهدی زمانی خرقانی
مهدی زمانی خرقانی
گاهی فکر می کنم شاعرم گاهی نویسنده. غافل از اینکه ریاضیدانم کاشف دو دو تا پنج تا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید