ویرگول
ورودثبت نام
زینب انیسی
زینب انیسی
خواندن ۱ دقیقه·۱۸ روز پیش

رویش شکوفه

زمان، واژه ای است که همواره در پی معنا شدن بوده است؛ گاه انقدر سرعتش زیاد می شود که سال های طولانی را چونان ساعتی می پنداری و گاه در لحظه ای متوقف می شود.

انگار از هنگامی که شب و روز را بهم دوخته و تلاش می‌کردم تنها چند ساعت گذشته است. وقتی که دلم شکاک و نگران به آینده ای نگاه می‌کرد که هنوز حتی یک تصمیم هم برایش رنگ تثبیت نداشت.

بعضی وقت ها هیولای ترسناک نا امیدی قلبم را تسخیر می کرد، صدای بلند و گوش خراش او را می شنیدم که می گفت:« چرا فکر می کنی تلاش در بدترین شرایط اثر دارد ‍؟» این فرشته امید بود که در مقابلش قد علم می کرد و هدف هایم را مقابل چشم هایم برای تماشا قرار می داد. در این جنگ خیر و شر که همواره در وجود صدای شیپورش می آید سعی کردم طرفداری خیر را ارجح بدانم.

حالا که انتظار برای مدت کوتاهی پایان یافته، رویای شماره یک رنگ حقیقت گرفته و تلاش ثمر داده است برای چه کفش آهنین به پا نکنم و ادامه ندهم؟ چرا روحم را به نسیم نوازشگر صبحگاهی نسپارم و حرکت نکنم؟ اخوان ثالث در این باب چه خوش می گوید: «موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت هستم اگر می روم گر نروم نیستم.»

حقیقتا که وجود انسان در آمیخته با حرکت، جوش و خروش و تکاپو است.



هرچند که این آغاز مسیری پر تلاطم باشد مانند رویش شکوفه ای بعد از زمستان ظلمانی امید در دل نشانده است‌.

خجالت نمی کشم، افتخار می کنم که تازه وارد ترین عضو خانواده بزرگ «علوم انسانی» هستم .

زیرا که می دانم اهدافم مقدس و برایم قابل تحسین هستند برایشان خواهم جنگید و اجازه نخواهم داد گرد و غبار فراموشی روی آنان بنشیند.

-زینب انیسی✒️

علوم انسانیروزمرگیتحصیلامید
درجست و جوی حقیقت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید