
نگاهم به نقد همیشه جدی بوده است، ولی حتما در مقابل آثاری که توسط نوجوانان اجرا میشوند، نگاه و قضاوتی جدید و مشفقانه خواهم داشت.
به عقیده من، لیلی رشیدی، بدون اغراق، یکی از روشنترین انسانها در فضای تئاتر ایران است. به نظرم شیرینی لحن و ظرافت نگاهش را به شکل کامل و بدون واسطه به کارهایش سنجاق کرده و همین ویژگی باعث میشود حتی در آثاری که ممکن است ضعفهایی بزرگ در متن یا اجرا داشته باشند، باز هم ردپای نگاه دقیق و سلیقهی ویژهاش دیده شود. با احترام بسیار زیاد به دستاندرکاران این نمایش، بهخصوص بازیگرانی که بهنظرم آیندهی نمایش، و حتی سینمای این کشور را میسازند، قصد ندارم خیلی وارد ایرادهای فنی یا ریزبینیهای سختگیرانه شوم. به هر حال این دست تجربهها، بهخصوص وقتی جوانترها نقش پررنگی در آن دارند، بیشتر از آنکه جای داوری رک داشته باشند، فرصتی برای رشد و آزموناند.
مواردی که میتوانستد بهتر از اینها کار شوند، بیش از آنکه به اجرا برگردند، به خود نمایشنامه مربوط میشوند. متن در جاهایی کمی بیچفتوبسط و گسسته بهنظر میرسید و اگر در آینده تمرکز و بازنویسی جدیتری روی آن انجام شود، ظرفیت زیادی برای پختهتر و اثرگذارتر شدن دارد. در مورد بازیها هم همینطور؛ بازیگرها انرژی و شوق زیادی داشتند، اما قطعاً با تمرین بیشتر و درک عمیقتر از نقشها میتوانند لایههای تازهای از شخصیتها را بیرون بکشند و به اجرا غنای بیشتری ببخشند.
به طور کلی، "باغ بیآلبالو" اگرچه در این مرحله و امروز خالی از نقص نیست، اما از آن جنس تجربههاست که میتواند به نقطهی شروعی مهم برای گروه بازیگران و حتی برای مسیری تازه در کارگردانی تبدیل شود؛ تجربهای که در آن دغدغهمندی نگاه لیلی رشیدی و محمد عاقبتی به چشم میآید و میتواند در ادامه با پرداخت بیشتر به یکی از کارهای ماندگار آنها بدل شود. آنچه که من شخصاً از این نمایش گرفتم، حضور بیواسطهی متن روی صحنه بود؛ حضوری که بدون تزیینات اضافی یا لایههای پیچیدهنما، تماشاگر را مستقیم در برابر قصه قرار میداد. همین سادگی در انتقال باعث شد که روایت، با همهی ضعفها و پراکندگیهایش، نوعی صداقت در خود داشته باشد و مخاطب که ناخوداگاه در مقابل حضور نوجوانان، شل گرفته است، بتواند با آن ارتباط بگیرد.

در نهایت، راجع به پیام کلی اثر میتوان گفت؛ من انتقاد به شرایط کشور را کاملا میفهمم و انتقاد لازمهی همیشگی زیست انسان است، ولی بیشتر مایل هستم که منشا شرایط نابسامان فعلی، فراتر از فرافکنیهای مرسوم و قفلشدگیهای شناختی امروزی بررسی شود. به بیان بهتر و به سواد من، دولت های استعماری، قطعا، در وضع امروز ما تاثیرگذارتر بودهاند تا آنچه ما انتخاب کردیم به عنوان مدل حاکمیت. تاریخ نکات مهمی را به ما میآموزد.