دلممیخواد از چیزایی بنویسم که انقد بهم ذوق و هیجان میدن که بخاطر لرزش دستام نمیتونمگوشیو تو دستمنگه دارم یا اینکه ضربان قلبم انقدر میره بالا که انگار هر لحظه ممکنه قلبم از جا در بیاد و بره جایی که میخواد
خیلی نیستند این چیزا شاید حتی بیشتر از یکی نباشند اما همین یدونه واسه هفت پشتم کافیه چون جوری فکر و ذهنمو درگیر میکنه که کلا مغزم ارور میده دیروز دقیقا این اتفاقه افتاد و اثراتش تا ساعت ها موندگار بود دروغ چرا اون حسو دوست دارم ولی نباید داشته باشم انگار نمیدونم سردرگمم میکنه بیشتر این موضوع ایکاش یکی بود که از همه چی سر درمیاورد و میومد یه راه چاره نشونم میداد که لااقل بتونم یه دستی به سر و روی افکارم بکشم و ارومشون کنم که نزارم انقد به جون هم بیوفتن و منو از خواب شبانه بندازن خلاصه که بله اینجوریاس تا باشه از این هیجانا