Tina·۵ ماه پیشتو ای شب باقی بمان .میان هیاهوی جهان ، غافل از هر درد و خوشی، غافل از هر گریه و خنده ای ایستاده ام.تهی از احساس تر از همیشه ، بی امان کلمه《 ای کاش 》را بر زبا…
Tina·۶ ماه پیشاینگونه بودینوری بودی که بر من تابید ، از من عبور کرد و جایی در دور دست ها به سایه ها پیوست. شعری بودی که بسیار بر زبان اوردمش ، اما فراموش کردم آن را…
Tina·۶ ماه پیششاخه های فرعی .تکه تکه شده امروح و تنم از هم کینه ای به دل گرفته اند. هر کجا که تنم و جسمم هست روحم از آن جا بیزار است.اموراتم همچون برگ های پاییزی ریخت…
Tina·۶ ماه پیشامشب.بوسه ای بر افکار گُنگم میزنم.نمیدانم آرامگاه حقیقی که بتوانم افکارم را در آن دفن کنم را کجا میتوانم بیابم.از پنجره اتاق به بیرون خیره میشوم…
Tina·۸ ماه پیشتو بودی . خلاء بزرگی وجودم را فرا گرفته است ، هیچ چیز روحم را ارضا نمیکند . گویی تکه ای از من گم شده است ، در مکانی یا شاید نزد کسی .هیچ چیز آر…
Tina·۹ ماه پیشاو بود .چشمانش خسته بودند ، از نگاه های بیهوده، از منظره های مبهم، از چهره های درهم و بی لبخند، از گذرهای سریع و آنی.دستهایش خسته بودند، از خودکار…
Tina·۹ ماه پیش.... دوست ندارم.خیلی وقت ها برای فرار از افکارم به خواب پناه میبرم اما حس پوچی بعد از بیدار شدن را دوست ندارم .هرچیزی که تو را به یاد من بیاورد را دوست ند…
Tina·۹ ماه پیشدنیایی دیگرمیدانی داشتم به این فکر میکردم که اگر در جهانی دیگر با تو روبرو میشدم چقدر همه چیز متفاوت تر میبود. میتوانستیم صندلی هایمان را بگذاریم ،…
Tina·۹ ماه پیشسوار بر کشتی زندگی .. در این ساعات از زندگی ام گویا واقعا حق انسان بودن را ادا میکنم. طعم زندگی را میچشم و رنگ آسمان را هر روز برانداز میکنم هر شب به تماشای س…