ویرگول
ورودثبت نام
الهام تربت اصفهانی
الهام تربت اصفهانی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

درباره یک طعم: شیره انگور

درباره یک طعم: شیره‌ انگور

کی بود که اولین بار شیره خوردم؟ خوب در خاطرم نیست ولی طعم نون شیره‌هایی را که الهه برای من و احسان می‌پخت را خوب در خاطر دارم.

پابلندی می‌کردم که قدم برسد به گاز و ببینم که الهه چگونه آن غذای جادویی را که می‌توانست ساعت‌ها سیر نگهمان دارد می‌پخت. قبلش بهش کمک می‌کردم خوب نان‌های نرم را تکه تکه می‌کردیم،‌یادم است از ذوق آن طعم دلچسب دست‌ّهایم می‌لرزید. بعد الهه می‌رفت پای گاز و تابه روحی متوسطمان را می‌گذاشت روی شعله، کمی که داغ می‌شد روغن را می‌ریخت گاهی کره و حالا که وسعمان بیشتر از گذشته می‌رسد روغن حیوانی. خوب که روغن داغ می‌شد نوبت ریختن شیره‌ بود یک رنگ تیره دلچسب وسط زردی روغن با قاشق که همش می‌زدی تازه شیره باز می‌شد و رنگ شرابی‌اش عیان می‌شد بعد از اینکه حباب ریز می‌زد نوبت ریختن نان‌ در این معجون غلیظ بود، زمان زیادی نمی‌برد همین‌ که نان‌ها خوب با شیره آمیخته می‌شد و کمی‌ هم روی شعله ترد می‌شد حاضر بود. بر این باور بودیم که هیچ میان وعده‌ای اندازه‌ی نون‌ شیره حالمان را جا نمی‌آورد و عصرهای طولانی و کشدار تنهایی‌مان را در خانه لذت بخش نمی‌کند. می‌نشستیم پای تابه و تکه نان‌های ترد و داغ و شیرین و روغن چکان را می‌خوردیم حواسم به داغی‌اش نبود بلکه چشمم به آن نان شیره مال شده تردی بود که توی تابه نشانش کرده بودم و می‌خواستم زودتر از بقیه برش دارم تازه بعدش بود که می‌فهمیدم دهانم تاول زده.

شیره انگور سوغات کاشمر است، بهترین شیره‌ها را به زعم من می‌شود آنجا پیدا کرد محصول باغستان‌های انگور خودمان است. شیره را می‌ریزیم روی شیربرنج و فرنی چاشنی‌مان می‌شود، شربتش می‌کنیم و در میانه دردهای امان‌بر پریودی می‌خوریم و دوایمان می‌شود، اگر مثل زندایی وارد حلواپزی باشی با شیره می‌شود حلوایی پخت که اگر به کسی سر مزار تعارف کنی برای هفت پشتت که اسیر خاک هستند صلوات می‌فرستد و اینگونه خوراکی عذایمان می‌شود. با آن نان‌شیره درست می‌کنیم و غذایمان می‌شود قنادها با آن آب‌نبات شیره و کنجدی درست می‌کنند و مزه‌ی چایمان می‌شود و اینگونه می‌تند در بین وعده‌ها و میان‌وعده‌هایمان، خوشی‌ها و ناخوشی‌هایمان.

هر وقت می‌رویم کاشمر یک قسمت از ساکمان را برای بطری‌های شیره‌ای خالی می‌گذاریم که فقط برای خودمان است مثل یک بطری از شراب که جاسازش کرده باشیم مدام مواظب هستیم که نریزد.

با اینکه شیره زیاد می‌خوردیم اما اولین بار این مهرزاد بود که توی خوابگاه ارده شیره را به من معرفی کرد، در یک شیشه کوچک ارده را با شیره مخلوط می‌کرد و با خودش می‌آورد، شبیه نوتلا می‌شد اما ورژن وطنی‌اش. می‌رفتیم از بازار سرپوشیده سمنان کلوچه‌های محلی می‌خریدیم و ارده شیره‌ مالش می‌کردیم و صبحانه می‌خوردیم، اصلا هر وقتی که گرسنه می‌شدیم می‌خوردیم برایمان شب و روز نداشت و این برای یک دانشجو که وقت غذا پختن ندارد و از زوره‌ی درس خواندن و فشار آوردن به مغز دلش مدام غش می‌کند یک معجزه بود.

یک‌بار هم الهه تعریف کرد که یکی از دوستانش آب انگور را ریخته توی سینی توری کشیده و گذاشته توی آفتاب داغ تابستان چند روز بعدش یک شیره انگور سفت و شیرین داشته که فقط تیره رنگ نبوده، من هم امتحانش کردم خوب بود و اینگونه انگور خودش را برای ما خواستنی‌تر می‌کرد.

تنوع انگور در کاشمر زیاد است رازقی، عسکری، بی‌دانه... تابستان‌ها اگر گذرت به جاده بردسکن کاشمر بخورد فقط باغ انگور و خانه کشمشی می‌بینی، انگورها از همان نرسیده به کاشمر شروع می‌شوند و تا هرکجا شهر راهش را ادامه بدهد به چشم می‌خورد چه چیده شده و هزار رنگ در سبد میوه‌فروش‌ّهای شهر چه کشمش و چه شیره و چه آبغوره و سرکه و اینگونه می‌شود که تو سال‌ّهاست که دیگر در این شهر زندگی نمی‌کنی اما یک طعم در تو ماندگار می‌شود،‌دلت می‌خواهد همه‌جا دنبال خودت بکشانی‌اش مثل هویتت می‌شود شاید به همین‌ خاطر است که وقتی به مامان گیر می‌دهم اینهمه انگور نخورد می‌گوید نترس انگور به من می‌سازد من دختر انگورم انگار که تاکستان‌ها تنیده باشد در رگ و پی‌ام.


شیره انگورکاشمرزندگی نگارهخوراک نگاریالهام تربت اصفهانی
با نوشتن از خود سعی می کنم طرح زندگی ام را کامل کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید