احتمالا چهارده ساله هستم دارم دور خانهی دایی میدوم که از دست زندایی که یک لباس لختی با طرح سرخپوستی را گرفته دستش و به من التماس میکند بپوشم فرار کنم. اصلا متوجه نمیشود چرا!! نمیخواهم بپوشم چون اگر تنم کردم موهای شیو نشده بدنم را میبیند و من خجالت میکشم. آخر سر جایی خفتم میکند و مجبورم میکند بپوشمش. حس خیلی بدی داشتم داغ شده بودم و حالم از آن لباس که همهی بدن من را نشان میداد به هم میخورد تا یک زمانی من بدنم را دوست نداشتم نه اینکه خیلی چاق یا خیلی لاغر باشم و یا بیماری داشته باشم بلکه به خاطر موهای طبیعی پوستم که همیشه حال شیو کردنشان را نداشتم. رفتم خوابگاه آنجا دخترها شورت های کوتاه میپوشیدند و سوتینهای دکلته میبستند و شلنگ انداز توی راهروها میرفتند من اصلا شلوارک هم نمیپوشیدم چون اگر میخواستم همیشه اینجوری بگردم مجبور بودم مدام شیو کنم و دیگر نه میرسیدم کتابهای مورد علاقهام را بخوانم و نه میرسیدم در اندیشههایم غور کنم و درس بخوانم. ولی چرا روزهای گرم هم خودم را از یک لباس خنک محروم میکردم. حالا که از دور به خودم نگاه میکنم میبینم مو روی بدنم را مثل گناه ممنوع و مثل نجاست چندش میدانستم. حتی اگر کسی این شجاعت را میکرد و توی خوابگاه بدون شیو کردن لباس لختی میپوشید حتی اگر نه با کلام با نگاه دیگران شماتت میشد. عادت کرده بودم با دستگاه اپیلاسیون میافتادم به جان بدنم که اگر یک وقتی تیشرت، تاپ یا شلوارک پوشیدم همه با تحسین نگاهم کنند. به خاطر دیدن این تحسین در نگاه بقیه بدنم دمل های چرکی میزد که حتی نشستن و راه رفتن را برایم سخت میکرد بعدها که از دستگاه اپیلاسیون ناامید شدم رو آوردم به وکس کردن می گفتند بدون درد است و موها تا مدتی در نمیآید و راحتی، اصلا بدون درد نبود بعد از اینکه جزوههای قدیمیام را برش میزدم تا برای کندن وکس از روی پوستم آماده کنم بعد از هر کندن جیغی از ته دلم میکشیدم ولی میدانستم که از شر موهای بدنم خلاص میشوم. تکنولوژی که پیشرفت کرد دیگر برای وکس نیاز به جوشاندن با آب نداشتم با یک دستگاه موم را داغ میکردم و با پد مخصوص از بدنم میکندم. تا اینکه مثل قبل دوباره همهی پوستم پر از عفونت و جوشهای چرکی شد. این بار مثل قبل نبود رفتم دکتر و گفت وکس خطرناک است تمامش کردم همهی این بدخلقیها با بدنم و پوستم را که به خاطر اینکه نمیخواستم یک مو روی بدنم باشد خودم را مریض کرده بودم. حالا مو روی دستهایم را پنهان نمیکنم یا روی انگشت پاهایم. چیزی است که وجود دارد حتی اگر از نگاه دیگران گناه کبیره باشد.