الهام تربت اصفهانی
الهام تربت اصفهانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فریدا یا من؟

در یک بعد از ظهر که طبق معمول حوصله‌ام سر رفته می‌روم سراغ دفتر نقاشی و مداد رنگی‌هایم و هوس می‌کنم فریدا کالو را بکشم، او با آن لباس‌های رنگی مکزیکی‌اش، با آن مدل‌مو، آن گل‌های رنگی روی سرش، ابروها و سبیل‌هایش همیشه برای من جذاب بوده، او که ترسیم چهره‌اش با چند تا خط هم امکان پذیر است. ولی چرا هی می‌کشم و پاک می‌کنم در این کپی کاری‌هایم یاد گرفته‌ام مسئله کشیدن چهره نیست و در اصل این اصلا مهم نیست، مهم این است که بتوانی حالت چهره را در بیاوری، آن چهره‌ی پذیرنده و به آرامش رسیده‌ی فریدا کجا این پیکره‌ی اخموی ساکت که انگار قهر کرده باشد کجا! من فکر می‌کنم بیشتر از فریدا شبیه خودم شده، خودم که در یک بعدازظهر ساکت از همه‌چیز دلم گرفته است. خودم که هر کاری می‌کنم به آن کمال نهایی ذهنم نمی‌رسم و هر بار که روی مبل می‌نشینم دست‌هایم پی کاری می‌گردند. خودم که فکر می‌کنم مخاطب تنهای سخنان ذهن برآشفته‌ام هستم خودم که در مقابل پرسش‌های ذهنم خاموش می‌مانم.
راستی تو چرا امروز یخچال رو تمیز نکردی؟
چرا یک متن خوب ننوشتی‌؟
چرا کتابت را تا انتها نخواندی؟
چرا در نوشتن‌هایت به هیچ چیزی نرسیدی؟ و خاموش می‌مانم و گاهی قهر می‌کنم با این وجودی که در من مدام غر می‌زند و بهانه می‌گیرد من نمی‌دانم کی با او به آشتی خواهم رسید و چهره‌ام شبیه چهره‌ی فریدا از آرامش پر می‌شود. آنگاه که مثل او شروع کنم به خلق دوباره‌ی خودم یا اینکه اصلا او را و همه‌ی آنانی که در دل تشویقشان می‌کنم فراموش کنم و سعی کنم با خودم نجنگم. خودم و متون بی مخاطبم، خودم و شکست‌های هر روزه‌ام، خودم و جسم به کمال نرسیده‌ام.
????????????

فریدا کالوخودزندگی نگارهخودنگارهنقاشمکزیک
با نوشتن از خود سعی می کنم طرح زندگی ام را کامل کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید