فاطمه محمودی
فاطمه محمودی
خواندن ۱ دقیقه·۹ روز پیش

تقلا برای رنج نکشیدن، رنجه

واکنش پیش فرض ما در برابر رنج‌ها چیه؟ ما تلاش می‌کنیم با رنج روبه‌رو نشیم. فکر می‌کنیم با نادیده گرفتن رنجی که موجه و غیرقابل گریزه، می‌تونیم باهاش مقابله کنیم. چرا این اتفاق برامون می‎‌افته؟ شاید چون انقدر تو رنج‌ها از کسی همدلی نگرفتیم که فراموش می‌کنیم، موقع رنج کشیدن نیاز به همدلی و پذیرش داریم نه فرار.

من فکر می‌کنم این تقلا برای رنج نکشیدن، مثل هر رفتار ناخودآگاه دیگه‌ای از کودکی میاد، زمانی که موقع ناراحتی وادارمون کردن که نباید گریه کنی؛ ما یاد گرفتیم حداقل حقوقی که داریم رو از خودمون دریغ کنیم، حق ناراحت بودن و در عوض در رنج‌ها عمیقی که داریم باید رنج دیگری رو هم تحمل کنیم؛ رنجِ رنج نکشیدن.


عدم پذیرش و فرار کردن از رنج، تبعات اون رنج را گسترش میده. هرچه‌قدر دیرتر رنج را بپذیریم دیرتر میتونیم باهاش کنار بیایم. کافیه فقط بپذیری و با خودت بگی من حق دارم بابت این موضوع ناراحت باشم و اون غم رو بپذیریم و ذره ذره تجربه‌شو زندگی کنیم.

بار دیگه قلبم فشرده شد و بغض راه نفس کشیدنمو بست، حواس خودمو پرت نمی‌کنم، به خودم نمیگم فاطمه چیز خاصی نیست، با دستام خودمو بغل می‌کنم و بی‌محابا زیر گریه می‌زنم...

رنجخودمراقبتی
کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید