ویرگول
ورودثبت نام
نورا خانوم
نورا خانوماومدم اینجا تا آروم بگیرم..شاید با نوشتن و شایدم با خوندن و یاد گرفتن از شما ها.....
نورا خانوم
نورا خانوم
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

دنیای کودکیم و دنیای الانم:

یه جورایی شبیه به کارتون خرسای مهربون بود آدما مهربون و پاک بودن دروغ نمیگفتن بد کسیو نمیخواستن باهمدیگه رفیق بودن و تو مشکلات کمک کننده بودن.روز به روز با آوردن آدما و دوستای جدیدم به دنیام اونجا رو قشنگتر میکردم البته بیشتر اوقات آدمای توی دنیام ساختگی و تخیلی بودن..اونای دیگه همون آدمای دور و برم بودن که تو دنیام کمی تغییرشون داده بودم.بابامو خوشگلتر و پولدار تر و مامانم رو مهربون تر و رفیق تر کرده بودم.تعداد خواهر برادرامو بیشتر کرده بودم اسم آدما بر اساس سلیقه من بود کارایی که میکردن من دستور میدادم.من رئیس دنیام بودم.تو دنیای بچگیم من رئیس آموزش و پرورش بودم و به مدارس اجازه اینو میدادم که از ساعت ۹با۱۰ شروع به کار کنن.نه زودتر و نه دیر تر. تو دنیای من دخترا تو سن کم پریود نمیشدن. اونا خیلی راحت با جامعه و مردم کنار میومدن.اولویت جامعه مون با زنان و دختران بود،زنان باسوادی که خیلی خیلی بهتر از مردا میتونستن بخش های کوچیکی از جامعه رو اداره و آباد کنن.مردا به زنا و حق و حقوقشان احترام میذاشتن توی دنیام جنگ و دعوه و گرونی وجود نداشت.روابط ناسالم وجود نداشت‌.پر از فساد و دزدی و دروغ نبود.دنیای بچگیم یه دنیای شاد و قشنگ بود پر از زیبایی.اما دنیای الانِ بیشتر ما آدما برعکس دنیا و تصورات بچگیامونه.هر چقدرم بد باشه مجبوریم ادامه بدیم‌ تا عقب نیفتیم....اما نه به هر قیمتی!مواظب دنیا هامون باشیم و سعی کنیم به دنیای بچگیامون بگردیم و کمی زندگی کنیم.

آموزش پرورشجامعه زنانشروع کار
۱۵
۱
نورا خانوم
نورا خانوم
اومدم اینجا تا آروم بگیرم..شاید با نوشتن و شایدم با خوندن و یاد گرفتن از شما ها.....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید