ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگیاشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
خواندن ۹ دقیقه·۳ ماه پیش

بازخوانی رمان "عقاید یک دلقک" هاینریش بل

بر اساس کهن‌الگوی دلقک

عقاید یک دلقک
عقاید یک دلقک

مقدمه

در تاریخ ادبیات جهان، شخصیت دلقک همیشه بیش از یک شخصیت طنزآمیز بوده است. این نقش که ریشه در اعماق اساطیر و فرهنگ‌های کهن دارد، به مرور زمان به یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین کهن‌الگوهای ادبی تبدیل شده است. دلقک در ادبیات کلاسیک نه تنها سرگرمی آورد، بلکه اغلب تنها کسی بود که می‌توانست حقیقت را در جایی بگوید که دیگران از گفتن آن عاجز بودند.این کهن‌الگو در فرهنگ‌های مختلف اشکال متنوعی یافته است. در ادبیات انگلیسی، شخصیت فول در آثار شکسپیر نمونه برجسته این نقش است. او در نمایش "شاه لیر" تنها کسی است که جرئت گفتن حقیقت به پادشاه را دارد، در حالی که دیگران یا از ترس ساکت می‌مانند یا تملق می‌گویند. در ادبیات فارسی نیز، شخصیت‌هایی چون نصرالدین خواجه( یا همان ملا نصرالدین) و عبید زاکانی نمونه‌هایی از همین کهن‌الگو محسوب می‌شوند که با زبان طنز و ظاهری ساده، عمیق‌ترین مسائل اجتماعی و فلسفی را مطرح می‌کردند.

خلاصه داستان عقاید یک دلقک

داستان درباره دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده‌است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. شنیر در حین یک اجرا زمین می‌خورد و همین باعث صدمه دیدن زانویش می‌شود و دیگر دلقکی شکست‌خورده است برای گرفتن پول به سراغ آشنایان قدیمی خود می‌رود تا از آن‌ها کمک بگیرد.داستان این کتاب در دوره‌ی پس از جنگ جهانی دوم در آلمان غربی رخ می‌دهد و شخصیت اصلی و راوی آن مرد جوانی به نام هانس شنیر (دلقک) است که به عنوان نماد وجدان اجتماعی جامعه به تصویر کشیده شده است. هانس از خانواده‌ای ثروتمند است اما خانواده خود را ترک گفته و به عنوان یک دلقک مشغول به کار است. او در یک شب، در تنهایی آپارتمانش در بن، به تماس گرفتن با اقوام، دوستان قدیمی و آشنایان می‌پردازد و از این طریق تصویری از جامعه آلمان پس از جنگ و نفاق آن ارائه می‌دهد.در طول این تماس‌ها، هانس که دچار افسردگی عمیق شده، خاطرات گذشته خود، رابطه با ماری، مشکلات خانوادگی و نگرش انتقادی خود نسبت به جامعه را بازگو می‌کند. او شاهد است که چگونه کسانی که در زمان جنگ با نازی‌ها همکاری کرده‌اند، اکنون در جامعه جدید نقش‌های محترم دارند و گذشته خود را فراموش کرده‌اند. ماری نیز تحت تأثیر گروهی از کاتولیک‌های متعصب قرار گرفته و او را به خاطر لامذهب بودن ترک کرده است.

کهن‌الگوهای یونگی در شخصیت هانس شنیر

از منظر روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، شخصیت هانس شنیر ترکیبی پیچیده از چندین کهن‌الگو است که در لایه‌های مختلف شخصیت او نمود یافته است.

دلقک کلاسیک دارای ویژگی‌های مشخصی است که او را از سایر شخصیت‌های ادبی متمایز می‌کند. کهن‌الگوهای یونگ آن دسته از اشکال ادراک و دریافت را که به یک جمع به ارث رسیده‌است کهن‌الگو یا سَرنمون می‌خوانند و هر شخصیت کهن‌الگویی، مجموعه‌ای از نقاط قوت، ضعف و تمایلات منحصر به فرد دارد که داستان آن شخصیت را پیش می‌برد.

کهن‌الگوی تریکستر (Trickster): هانس شنیر در عمیق‌ترین سطح، تجسم کهن‌الگوی تریکستر یا فریب‌کار خیرخواه است. واژه دلقک Clown یا Cloyne به معنای ساده، بی‌تکلف است اما این سادگی ظاهری، عمق پیچیده‌ای را در خود پنهان دارد. تریکستر نقش مرزشکن دارد، کسی که قوانین اجتماعی را زیر سؤال می‌برد و از طریق شکستن هنجارها، حقایق پنهان را آشکار می‌کند. هانس با انتخاب شغل دلقک به‌جای پیروی از انتظارات خانواده ثروتمندش، این نقش تریکستر را ایفا می‌کند.

پرسونا (Persona) و تناقضات آن: کهن‌الگوی پرسونا (persona) یا نقاب، آن چیزی است که افراد خود را در اجتماع و مکان‌های مختلف نشان می‌دهند و به طور کلی در تعاملات روزانه استفاده می‌شود. هانس شنیر در وضعیت پارادوکسیکی قرار دارد که در آن پرسونای او (دلقک بودن) در تضاد با خود واقعی‌اش است. او باید دیگران را خوشحال کند در حالی که خودش در عمیق‌ترین نوع اندوه غرق است. این تناقض بین پرسونا و خود واقعی، یکی از منابع اصلی کشمکش درونی او محسوب می‌شود.

سایه (Shadow) شخصی و جمعی: در نظریه یونگ، سایه شامل آن بخش‌هایی از شخصیت است که فرد آن‌ها را نادیده می‌گیرد یا سرکوب می‌کند. هانس شنیر با جسارت فراوان با سایه جامعه آلمان مواجه می‌شود. او آن چیزهایی را که همه می‌دانند اما نمی‌خواهند ببینند، آشکار می‌کند: نفاق، فراموش‌کاری راحت گذشته نازی، ریاکاری مذهبی. او خود نیز سایه جامعه است، کسی که یادآور حقایق ناخوشایند است و به همین دلیل طرد می‌شود.

آنیما (Anima) و رابطه با ماری: رابطه هانس با ماری می‌تواند از منظر کهن‌الگوی آنیما تحلیل شود. آنیما نمایانگر جنبه زنانه روح مردان است و اغلب در قالب معشوقه یا همسر تصویر می‌شود. ماری نه تنها معشوقه هانس، بلکه نماینده امکان اتصال او به جهان معنوی و اجتماعی است. از دست دادن او نمادی از قطع شدن هانس از آنیمای خود و در نتیجه، جدایی از امکان تعادل روحی است.

تحلیل داستان بر اساس کهن‌الگوی دلقک

هاینریش بل با هوشمندی خاص از کهن‌الگوی سنتی دلقک استفاده کرده، اما آن را برای نقد جامعه مدرن بازتعریف کرده است. او معمولاً در موقعیت پارادوکسیکی قرار دارد که در آن هم‌زمان آزادترین و محدودترین فرد جامعه است. آزاد است چون می‌تواند چیزهایی بگوید که دیگران نمی‌توانند، و محدود است چون این آزادی تنها در چارچوب نقش دلقک بودن برای او ممکن است.هانس شنیر تمام ویژگی‌های کلاسیک دلقک را دارد، اما در بستری متفاوت. او گوینده حقیقت است، اما نه در دربار پادشاه، بلکه در جامعه‌ای که ادعای دموکراتیک بودن دارد. او حکیم احمق است، اما در دنیایی که خود را روشنفکر می‌داند. او آزاد و محدود است، اما در جامعه‌ای که ادعای آزادی برای همه دارد.داستان در لحظه‌ای آغاز می‌شود که هانس شنیر در یک اجرا دچار حادثه شده و زانویش آسیب دیده است. این حادثه نمادین نیز هست، زیرا نشان دهنده شکست ظاهری دلقک در انجام وظیفه سنتی خود یعنی سرگرم کردن مردم است. اما در واقع، این همان لحظه‌ای است که او به عمیق‌ترین شکل ممکن، نقش واقعی دلقک را ایفا می‌کند.بل با مهارت فراوان نشان می‌دهد که چگونه دلقک مدرن با مشکلاتی مواجه است که پیشتر وجود نداشت. دلقک سنتی در دربار یک حامی داشت که او را در برابر عواقب حقیقت‌گویی محافظت می‌کرد. اما دلقک مدرن چنین پناهگاهی ندارد. او باید تنها با عواقب صداقت خود روبرو شود. هانس شنیر نه تنها از سوی جامعه طرد می‌شود، بلکه حتی معشوقه‌اش ماری نیز او را ترک کرده و با مردی کاتولیک ازدواج کرده است.

ساختار روایی و کهن‌الگو

آنچه این اثر را در زمینه کهن‌الگوی دلقک ویژه می‌کند، ساختار روایی آن است. برخلاف داستان‌های کلاسیک که دلقک را از بیرون نشان می‌دهند، در اینجا خود دلقک راوی داستان است. ما به جای اینکه اجرای او را ببینیم، به افکار درونی او دسترسی داریم. این تکنیک به خواننده امکان می‌دهد تا عمق وجودی شخصیتی را درک کند که ظاهراً برای خنداندن دیگران آفریده شده، اما در درون با عمیق‌ترین مسائل انسانی دست‌وپنجه نرم می‌کند.هانس شنیر در مونولوگ‌های درونی خود، به شکلی بی‌پرده از نفاق جامعه آلمان می‌گوید. او از خانواده‌ای می‌آید که در زمان جنگ با نظام نازی همدستی کرده، اما اکنون خود را مسیحی متعهد جلوه می‌دهد. او شاهد است که چگونه افرادی که زمانی در خدمت نظام مستبد بودند، اکنون در جامعه جدید نقش‌های محترم دارند و گذشته خود را فراموش کرده‌اند.

تحلیل یونگی: فردیت و تمایز

در چارچوب نظریه یونگ، هانس شنیر در فرآیند فردیت (Individualization) قرار دارد. او تلاش می‌کند خود واقعی‌اش را از انتظارات اجتماعی و خانوادگی متمایز کند. انتخاب حرفه دلقکی نه تنها بیان اعتراض او به ارزش‌های طبقه متوسط است، بلکه نوعی جستجو برای یافتن هویت واقعی نیز محسوب می‌شود.اما این فرآیند فردیت با تنهایی و طردشدگی همراه است. هانس باید قیمت سنگین صداقت با خود و جامعه را بپردازد. او نمی‌تواند مانند دیگران در نفاق جمعی مشارکت کند، اما همین صداقت او را از جامعه منزوی می‌سازد.از منظر کهن‌الگوی "زخمی شفابخش" (Wounded Healer)، هانس شنیر خود زخمی است که تلاش می‌کند با آشکار کردن زخم‌های اجتماعی، نوعی شفا به جامعه بدهد. اما همانند بسیاری از کهن‌الگوهای شفابخش، او قادر نیست خود را شفا دهد.

نقد اجتماعی از طریق کهن‌الگو

دلقک بل همچنین نقد تندی از نهادهای مذهبی ارائه می‌دهد، اما نه از منظر ضدمذهبی، بلکه از منظر کسی که انتظار صداقت بیشتری از دین دارد. هانس شنیر مشاهده می‌کند که چگونه مذهب به ابزاری برای توجیه رفتارهای غیراخلاقی تبدیل شده است. این نقد نیز در چارچوب کهن‌الگوی دلقک قابل فهم است، زیرا دلقک همیشه نقد کننده نفاق و ریاکاری بوده است.یکی از جالب‌ترین جنبه‌های این اثر، نحوه استفاده بل از طنز تلخ است. هانس شنیر در عین اینکه دلقک است و قرار است خنده بیاورد، خودش شخصیتی عمیقاً غمگین و تراژیک است. این پارادوکس نشان دهنده وضعیت دلقک مدرن است که باید در حالی دیگران را خوشحال کند که خودش در عمیق‌ترین نوع رنج غرق است.ساختار داستان نیز خود بازتاب کهن‌الگوی دلقک است. داستان در یک شب و در یک مکان محدود می‌گذرد، شبیه به یک اجرای تک‌نفره. هانس شنیر مانند یک دلقک روی صحنه، تک‌گویی‌هایی ارائه می‌دهد که ترکیبی از طنز گزنده، خودافشاگری و نقد اجتماعی است. خواننده مانند تماشاگری است که در حال تماشای اجرای دردناک دلقکی است که دیگر قادر به خنداندن مردم نیست، اما همچنان قدرت واقعی خود یعنی گفتن حقیقت را حفظ کرده است.

نوآوری بل در کهن‌الگو

آنچه این اثر را در ادبیات معاصر ویژه می‌کند، توانایی نویسنده در ترکیب عناصر کهن‌الگویی با مسائل کاملاً مدرن است. بل نشان می‌دهد که کهن‌الگوی دلقک نه تنها در دنیای معاصر زنده است، بلکه شاید ضروری‌تر از گذشته باشد. در جهانی که ادعای پیشرفت و روشنفکری دارد، اما همچنان آکنده از نفاق و دروغ است، دلقک تنها کسی است که می‌تواند آینه واقعیت را جلوی صورت جامعه بگیرد.نوآوری اساسی بل در این است که او دلقک را از موقعیت سنتی خود که محافظت نسبی داشت، خارج کرده و در موقعیتی قرار داده که باید تنها با عواقب صداقت خود مواجه شود. این تغییر، دلقک را از شخصیتی که صرفاً نقد می‌کند، تبدیل کرده به قربانی سیستمی که نقد می‌کند. هانس شنیر نه تنها ناظر جامعه است، بلکه محصول همان جامعه نیز هست که مجبور است با آن دست‌وپنجه نرم کند.

تحلیل پایانی: دلقک به‌مثابه ضمیر جمعی

رمان "عقاید یک دلقک" در نهایت، تأملی عمیق بر وضعیت انسان معاصر است که از طریق کهن‌الگوی دلقک و تحلیل یونگی بیان شده است. بل نشان می‌دهد که در دنیای مدرن، صداقت هزینه سنگینی دارد، اما همچنان ارزش دفاع از آن را داراست. دلقک او نه قهرمان سنتی بلکه انسانی است که تصمیم گرفته راه دشوار صداقت را انتخاب کند، حتی اگر این انتخاب او را به تنهایی و شکست برساند.از منظر کهن‌الگوهای یونگی، هانس شنیر نماینده‌ای از ناخودآگاه جمعی است که سعی در بیان آنچه سرکوب شده، دارد. او صدای ضمیر جمعی است که در جامعه پس از جنگ آلمان خاموش شده است. کهن‌الگوی دلقک به او امکان می‌دهد این نقش را ایفا کند، اما قیمت آن طردشدگی و تنهایی است.

این اثر به ما نشان می‌دهد که کهن‌الگوها، اگر به شکل خلاقانه‌ای به کار روند، همچنان می‌توانند برای بیان مسائل معاصر مؤثر باشند. دلقک بل، وارث سنت طولانی دلقک‌هایی است که از شکسپیر تا نصرالدین خواجه، همیشه آینه تمام‌نمای جامعه بوده‌اند. اما او همزمان شخصیتی کاملاً مدرن است که با مشکلات و تناقضات دنیای معاصر دست‌وپنجه نرم می‌کند و از این طریق، پلی میان گذشته و حال ادبیات جهان محسوب می‌شود.

عقاید یک دلقککهن الگورمانیونگنقد
۲۲
۷
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
نویسنده:حسین نجفعلی بیگی
اشتراک‌گذاری دریافت‌های شهودی و دغدغه‌های درونی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید