پولشناسی
پولشناسی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

رکود بزرگ - قسمت اول

https://www.podbean.com/ew/pb-rngzr-13ec7e6

سلااام، خوبی؟ خیلی خوش اومدی به پولشناسی، جاییکه قراره توش با هم، سواد مالیمونو بالا ببریم.

من سارام، و امروز اومدم تا یه داستان تاریخی و در عین حال، جذاب و آموزنده اقتصادی رو برات تعریف کنم. پس اگه آماده ای، بزن بریم.

داستانمون از دهه ۱۹۲۰ شروع می شه، دوران شکوفایی آمریکا. دهه ای که توش، اقتصاد آمریکا ٪42 درصد رشد می کنه و خیلی از مردمش، رونق اقتصادی و زندگی بی دغدغه رو تجربه می کنن.

این دهه، دهه تغییره، دورانی که بهش، دوران خروش بیست سالگی هم گفته می شه، زمانی که خیلی از آمریکایی ها تازه برای اولین بار صاحب ماشین، رادیو و تلفن شدن.

رفاه تو شهرها زیاد شد و تغییرات اجتماعی و فرهنگی هم کم کم داشت اتفاق می افتاد ...

دهه ۱۹۲۰ زمانی شروع شد که جنگ جهانی اول تازه تموم شده بود و آخرین سربازای آمریکایی داشتن از اروپا بر می گشتن. بیشتر این سربازا تا قبل جنگ، هیچ وقت از خونه هاشون دور نشده بودن و حالا در حالی به زندگی قبلیشون بر می گشتن که اروپای مدرن رو دیده بودن و تجربیاتشون از جنگ باعث شده بود که دیدگاهشون نسبت به زندگی تغییر کنه، خواسته هاشون تغییر کنه ... اونا دیگه چیزای بهتری رو تو زندگی، برای خودشون و خونوادها‌شون می‌خواستن.

حالا دیگه دهه ۱۹۲۰ با رشد، تغییر، یادگیری و اکتشاف همراه شده بود. آمریکا یه قدرت جهانی به حساب میومد و دیگه فقط مستعمره سابق بریتانیا نبود.

حالا فرهنگ آمریکایی مثل کتاب، فیلم و تئاترهای برادوی، به بقیه دنیا صادر می شد. جنگ جهانی اول، باعث شده بود، اروپا مثل قبل نباشه و رو به زوال بره و در مقابل آمریکا تو مسیر شکوفایی و رشد قرار بگیره. رشد صنایع و اختراعات هم کمک می کرد موقعیت آمریکا نسبت به بقیه دنیا تثبیت بشه.

جالبه بدونی که تو اون زمان حتی هنر هم در حال تغییر بود. تو این دوره که بهش عصر جاز هم می گن، لویی آرمسترانگ با ترومپتش از یه طرف غوغا به پا کرده بود و از طرف دیگه، سینما اولین فیلم ناطقش رو داشت تولید می کرد، فیلم the jazz singer که تو سال ۱۹۲۷ اکران شد.

اما خروش بیست سالگی، فقط تو فرهنگ و صنعت نبود، بلکه با پرسروصداترین و طولانی ترین غرش تو بورس نیویورک هم همراه بود. قیمت های سهام به طرز بی سابقه ای رشد می کردن و سقف های جدیدی می زدن.

این اوضاع بازار، پای میلیون ها آمریکایی رو به بورس و سفته بازی کشوند. از میلیونرها گرفته تا آشپز و سرایدار، پس‌اندازهای خودشون رو آوردن تو وال‌ استریت سرمایه‌گذاری کردن. کارگزاری‌ها, صندوق های سرمایه‌گذاری و حساب‌های اعتباری که حوزه های جدیدی تو صنعت مالی بودن هم به این موضوع کمک کردن. اونا به مردم عادی این امکانو می‌دادن تا با پول قرضی ، سهم بخرن. یعنی این طور که خریدارا یه بخشی از قیمتو که معمولاً 10 درصد بود، پیش پرداخت می دادن و بقیه شو وام می گرفتن. اون سهامی ام که می خریدنو به عنوان وثیقه وام می ذاشتن. بنابراین همه پول هایی که قرض گرفته می شد، می اومد تو بازار سهام و همینم قیمت ها رو افزایشی می کرد.

این روند همین جوری ادامه داشت و محبوبیت بورس انقدر زیاد شد که تو آگست 1929 به اوج خودش رسید. انقدر بازار خوب بود که تقریبا هیچکی توقع نداشت بازار سقوط کنه. حتی اقتصاددان خیلی معروف امریکایی، به نام ایروینگ فیشر، یه اظهارنظر خیلی معروف داره که می گه "قیمت سهام به جایی رسیده که به نظر میاد یک سطح مرتفع دائمی باشه"، اما فیشر بنده خدا خیلی بدشانس بود، چون این حرفو دقیقا چند روز قبل از ریزش بورس زد. همین موضوعم باعث شد که شهرتش به شدت خدشه دار بشه.

ادامه دارد ...

برای شنیدن این داستان، به پادکست پولشناسی یه سری بزن.


داستاناقتصادبورسآموزشپادکست
پادکست پولشناسی، جایی برای افزایش سواد مالی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید