توماس مور در «مراقبت از روح» نشان میدهد که چگونه بسیاری از بیماریهای روانی جهان مدرن همچون بیمعنایی، افسردگی، استرس، خشونت و اعتیاد ریشه در فراموشی روح دارند. روح در این جا تعریف دقیقی ندارد، زیرا چیزی از جنس نشان دادن است، مثل گرمای روح بخش یک مکالمه صمیمانه یا صدای روحنواز یک موسیقی. مور همصدا با دیگر شاگردان مکتب روانکاوی یونگ معتقد است مشکل فراموشی روح تنها با تغییر نگرش صرفا تکنیکی ما به جهان و جایگزینی آن با جهان بینی اسطورهای قابل حل است. اسطورهها زبان روح جمعی بشراند، زبانی که حکیمان و خردمندان باستانی بیشتر از روانشناسان مدرن با آن آشنا بودند.
بخش اول کتاب به بیان تفاوت نگاه «مراقبت از روح» با درمان روانشناسانه مدرن اختصاص دارد. برای روانشناسی مدرن حالات عاطفی غیرعادی نشانی از بیماریاند، بیماری که باید به شیوههای مختلف سرکوب شود تا فرد به حالت عادی خود بازگردد. در واقع روانشناسی مجموعهای از استانداردهای معینِ ایگو محور برای سلامت روانی انسان تعریف کرده است و تلاش میکند برای هرگونه تجاوز از آن استاندارها که مریضی روانی نامیده میشود شیوه درمانی مشخصی را تجویز کند. درمقابل اما مراقبت از روح واکنشهای غیرعادی عاطفی و احساسی را ندای روح میداند، ندایی که فرد فرد انسانها باید با صبر و ملاحظه به آن گوش دهند. به جای درمان، نگاه روح محور از ما میخواهد نیازهای روح را بشناسیم، گاهی لازم است هیچ کاری نکنیم و تنها در حالات روح تامل کنیم، گاهی باید قسمتهای تاریکتر روح را در آغوش بگیریم و تلاش کنیم دو بخش (آرکی تایپ) متضاد وجودمان به گفتگو با هم بنشینند. مراقبت از روح وعده پیشرفت و توسعه فردی را نمیدهد، صحبتی از خوشی و شادی همیشگی نمیکند، روشی معجزه آسا برای فرار از مشکلات در آینده نیست، بلکه فرایند طولانی مدت توجه جزء نگرانه به نیازهای روح در زندگی است که میتواند به هر فرد کمک کند تا مسیر رازآلود زندگیاش را کشف کند.
بخش دوم کتاب به نمونههای از رویکرد مراقبت از روح در زندگی روزمره میپردازد. در این بخش با اسطورهها همراه میشویم، اسطورهها به ما کمک میکنند تا احتیاجات روح را درک کنیم و به جای سرکوبشان که به بیماری منتهی میشود با آنها همراه شویم. ما با اودسیوس همسفر میشویم (آرکی تایپ پدر) تا درک کنیم تنها با پا گذاشتن در ناشناختههاست که میتوانیم کنترل زندگی را در دست بگیریم. از داستان دیمیتر (آرکی تایپ مادر) و دخترش پرسفونه که توسط هادیس خدای جهان زیرین دزدیده میشود میآموزیم که برای رشد لازم است جنبههای تاریک وجودمان را بپذیریم. از اسطوره نارسیس میفهمیم که شخصیت خودشیفته در پذیرش خود مشکل دارد. در افسانه تریستان و ایزولد به جنبههای غم انگیز عشق پی میبریم و این که غم چه میزان برای جلای روح لازم است. درباره ارتباط افسردگی با ساترن نگهبان دنیای کهن میخوانیم و درمییابیم که افسردگی عزاداری روح است برای جدا شدن از دنیای قدیم و پا گذاشتن در جهانی جدید. با اسطوره هیپولیتوس متوجه میشویم آتش حسادت نشانهای است ازین که تنها بر یک جنبه از زندگی روح تمرکز کردهایم. بیماری، قدرت و شکستهای شغلی موضوعاتی دیگری است که توماس مور در این بخش مطرح میکند و به کمک اسطوره و حکمت خردمندان باستانی شیوههای صحیح مواجه با آنها را بیان کند.
بخش سوم و چهارم به نوعی معرفی عناصر یک زندگی روح محور است. معنویت و هنر دو پایه اصلی چنین زندگی را تشکیل میدهند. این دو عنصر در واقع راه حلی برای معضل بیخانمانی انساناند. ما در جهان هستیم اما با طبیعت، با تاریخ و سنت ارتباطمان را از دست دادهایم. این نتیجه نگاه مدرنی است که به جهان به عنوان ابزاری برای بهره کشی و تحقق آرزوهای ایگو مینگرد نه خانهای برای سکونت و آرامش داشتن. تا پیش از ظهور جهان بینی علمی-تکنیکی همه چیز در نظر حکیمان قدیم دارای روح بود. از درختی که در خیابان میبینیم تا ماشینی که زیر آن پارک شده. انسان به جهان بزرگتری احساس تعلق میکرد و روح خود را در جهان بزرگتری از ارواح و اسطورهها مییافت. با جهان بینی علمی اما طبیعت به کلی فاقد روح شناخته شده و به زیر زنجیرهای آهنین علیت درآمد.
معنویت مورد نظر توماس مور ارتباطی با مذاهب رسمی ندارد اما از خرد داستانهای اسطورهای نهفته در ادیان سود میبرد، بر خلاف عرفانهای مذهبی آسمانی نیست بلکه پا در زمین دارد و تعادل بین زمین و آسمان (خدایان و فانیان) را دنبال میکند. برای توماس مور عقب نشینی از هیاهوی دنیای مدرن و ایجاد فضایی برای خلوت روح، بازیایی مجدد معنا در مذاهب اجدادی و توجه به تقدس امر روزمره راههای برای پرورش معنویت در زندگی روزمرهاند. هنر به عنوان دیگر پایه زندگی روح محور در توجه به جزئیات زندگی نهفته است. زیبایی همچون اسطوره غذای روح است، روح بدون زیبایی پژمرده میشود به همین دلیل است که محو یک منظره زیبا میشویم یا به تماشای یک انگشتر زیبا از پشت ویترین میایستیم. برای زندگی هنرمندانه لازم نیست به گالریها و فستیوالهای هنری سر بزنیم، بلکه هنر زندگی را باید در اموری همچون در لحظه زیستن، آگاهی نسبت به روح اشیا و توجه به جزئیات کوچیک مانند یک گل، نوشتن دفترچه خاطرات یا گردگیری آیین وار یک قاب عکس قدیمی جستجو کرد.
#توماس_مور #روانکاوی #یونگ #آرکی_تایپ #معنای_زندگی #انتشارات_علمی #روح #روانشناسی