دیشب بهت گفتم اگه یه روزی دیگه نخواستمت چیکارمیکنی؟
گفتی دعاکنم اون روز ونبینی
گفتی اگه یه روز دلتو زدم و دیگه دوستت نداشتم به حرمت عشقی ک بینمون بود دعاکنم بمیری و وقت نشه این حرفا رو از زبونم بشنوی
چشام پراشک شد?
گفتم چرا به جای آرزوی مرگ ازم انتقام نگیری؟؟
گفتی ازکی انتقام بگیرم؟؟ازتویی که تموم زندگیمی؟؟
گفتم کل زندگیمومیدونی خیلی راحت میتونی تهدیدم کنی و مجبورم کنی تاابد کنارت باشم
گفتی بازور نه! میخوای باقلبم پیشت باشم
گفتی تورونشناختم عشقی ک بهم داری و نفهمیدم باورنکردم همسرتم که اگه باورداشتم غیرتی ک روم داری و میفهمیدم گفتی خیلی چیزا رو نمیبینم ولی خدامیبینه که چقدر دوستم داری که فقط منو میبینی که آرزوت خوشبختیمه
قسم خوردی اگه نخوامت هیچ کاری نمیکنی جز اینکه انقدرغصه بخوری تادق کنی
تموم اون لحظات شرمنده ات شدم
شرمنده تویی که آنقدر بزرگی و منی که انقدردربرابرت حقیرم
هیچوقت تنهات نمیزارم
تاابدکنارتم و عاشقانه میپرستمت
قول میدم تااخرین نفس به پای تو و زندگیمون بمونم
باتو خیلی خوشبختم
مرسی که هستی
بمون برام?
پ ن:الان که اینو نوشتم ساعت نزدیک هفت شده و توهنوز سرکاری نوشتم تا دیگه هیچوقت این سوال از ذهنم رد نشه.
باهات خیلی خوشبختم هیچوقت تنهام نزار