ویرگول
ورودثبت نام
محمدجواد ماهرالنقش
محمدجواد ماهرالنقش
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

کنترلگری و کمالگرایی

به نظرم کنترلگری با کمالگرایی رابطه داره.
وقتی میخوایم کمالگرا باشبم یعنی برای هر هدفی یه قله ای تعیین میکنیم (هرچند موقت و یا قابل به روزرسانی)، یعنی میخوایم روی پروسه جهان کنترل داشته باشیم.
این روحیه باعث میشه نسبت به جامعه هم بدبین بشیم چراکه مبخوایم نسبت به جامعه / اطرافیان / ... کنترل داشته باشیم ولی در عمل فقط کنترل خودمونو داریم.
این حس کنترل گری بعضا میتونه روی خونواده و روابط بین فردی هم تاثیر بذاره، چون وقتی با یکی صمیمی تر باشیم انگار میخوایم روش کنترل بیشتری داشته باشیم در حالیکه در عمل ناموفق خواهیم بود و باعث میشه به مرور از روابط نزدیک بترسیم...
یه مورد دیگه از تاثیرات کنترل گری، یادگیریه. وقتی بخوایم نسبت به همه عالم و آدم کنترل داشته باشیم، موقع یادگیری هم میخوایم چیزایی که یاد میگیریم مطابق با چیزایی باشه که از قبل میدونیم و این باعث میشه چیزایی که واقعا نو و بدیع هستند رو از دست بدیم.
از طرف دیگه موقع یادگیری و تمرین نوشتن، با آزمون و خطا قاعدتا کار پیش میره.
یعنی یه تمرینو یکم امروز مینویسیم، یکم فردا و الی آخر. اما اگر احساس کنیم نسبت به مغز و دنیا و ... کنترل کامل داریم، باعث میشه نتونیم روالش کنیم و میخوایم همون بار اول انجامش بدیم

از طرفی همیشه همه کارارو بار اول میخوایم انجام بدیم چون انتظار داریم نسبت به شرایط کنترل داشته باشیم و وقتی یه کاریو انجام میدیم باید همون بار اول به نتیجه برسه... و قدم به قدم کامل کردن کارا معنی نداره تو این مدل فکری.

به علاوه خودمونو از اتفاقات و معجزات محروم میکنیم، چون معجزه وقتی اتفاق میفته که ما یه قدمی برداریم، ولی طرز فکری کنترل گرایانه میگه دنیا در اختیار و کنترل منه و همه چیز در محاسبات من میگنجه، در نتیجه کمک گرفتن، و هر چیز خارج از برنامه ای خیلی جایگاهی نداره.

کنترلگری کمالگراییکنترلگریکمال‌گراییکانون همیاران سلامت روانیادداشت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید