? بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم?
نام استاد : استاد محترم سرکار خانم عبیری
نام محقق: مریم درج ابوالقاسمی
تاریخ تنظیم :خرداد ماه /1402
مقدمه:
كلمه سكينه به معني آرامش است و شش مرتبه هم در قرآن آمده است. اول من خواستگاه قرآني بحث را بگويم. قرآن كريم ميفرمايد: «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنين» (توبه/26)
واژهي ديگري كه اين معنا را در قرآن ميرساند واژه اطمنيان است كه شما آيه را خوانديد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يا «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) يا «وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي» (بقره/260) همين دو واژه كافي است. واژه سكينه و واژه اطمينان دو واژه عربي است كه به معناي آرامش است.
?1.يك راه كسب آرامش خود دعاست. زيارت امين الله را زياد بخوانيد. مخصوصاً در حرمهاي ائمه، سيزده دعا در زيارت امين الله است. زيارت امين الله از امام سجاد(ع) است. از آن زيارتهاي كم سلام هم است كه خيلي سلام ندارد. اولين دعايي كه ميكنيم «فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك» خدايا به من آرامش بده، بدانم تو برنامهريز هستي. وقتي تو برنامهريز هستي من ديگر نگران نيستم. تقدير توست. البته نمينشينم گوشهاي و نظارهگر باشم. تلاشم را ميكنم.
پسر امام صادق(ع) مريض بود. ميرفت و ميآمد و تلاش ميكرد. همه كوششها را كرد و اين مريض را خوب كرد. يكوقت يك كسي كنار آقا آمد و گفت: بچه از دنيا رفت. امام صادق نشست و آرام شد. گفتند: چه شد؟ فرمود: «إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَة» (كافي/ج3/ص225) ما همه تلاشمان قبل از واقعه است. «فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا» حالا كه اتفاق افتاد، ديگر صبور هستيم. «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك»
دعايي هم ياد بدهيم كه ساده هم هست. يكي از صلواتهايي كه نقل شده همين تعبير آمده است.«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» (بحارالانوار/ج94/ص378) اين حديث از امام باقر(ع) است. در كتاب تهذيل الاحكام شيخ طوسي ديدم، كه ساده است. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» خود همين آرامش ميآورد.
دو، سه شب قبل يك خانم و آقايي جلوي مرا گرفتند، خيلي زوج موفق و مهرباني بودند. گفت: حاج آقا زندگي ما خيلي گرم است. خيلي همديگر را دوست داريم، ولي احساس ميكنيم به ما حسادت ميشود، چشممان ميزنند. از همين هم نگران هستيم. خود همين يك اضطراب است. همين ما را به هم ميريزد، چه كار كنيم؟ گفتم: صبح به صبح، سوره ناس و فلق را بخوانيد و يك صدقه هم براي سلامتي امام زمان بگذاريد. ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» را هم بخوانيد. آرامش ميدهد. حتماً نبايد نزد دعا نويس بروند.[نقل قولی از منبرهای حاجی آقا دکتر رفیعی]
در روايت ديدم كساني كه از چشم زخم ميترسند، اين هم خودش يك عامل اضطراب است. سه مرتبه داريم كه بگوييد: «ماشاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم». يك راه دعاست.
?2.دومين راه كسب آرامش حسن ظن است. ما سه نوع حسن ظن داريم. يكي خوب نيست و دو تا خوب است. حسن ظن به خود خوب نیست انسان باید همیشه به خود بد بین باشد تا باد غرور انسان را نگیرد.
وقتي دكتر حجازي از امام(ره) تعريف میكرد، فرمود: ميترسم اينها را باور كنم. اين است كه انسان به خودش با همه اين تلاشش كه براي نهضت و انقلاب انجام داد، فرمود: رهبر من طفلي است كه زير تانك رفت. اين خيلي حرف مهمي است.
در دعاي كميل، در دعاهاي امام سجاد(ع)، مناجات شكايت كنندگان در مفاتيح هم هست. مناجات خمسه عشر اصلاً آدم تعجب ميكند كه امام (قدس ره) با آن مقام كه راوي ميگويد: وقتي من ديدم امام سجاد (ع) در زير ناودان طلا ميگويد: من حجم تمام شده بود، داشتيم برميگشتيم، ديدم همينطور مثل باران اشك ميريزد، رفتم جلو گفتم: شما ديگر چرا؟ ما اگر گريه كنيم حق داريم. جد شما رسول خدا، پدرت امام حسين(ع) ، مادرتان حضرت زهرا (س) است، رحمت خدا و شفاعت را داريد. فرمود: طاووس يماني اينها را كنار بگذار. روز قيامت با خود من كار دارند. امام اينها را براي چه ميگويد؟ براي همان كه انسان به خودش بايد سوء ظن داشته باشد.
در خطبهي متقين نهجالبلاغه اميرالمؤمنين (ع) وقتي صفات متقين را ميشمرند يكي اين است. «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُون» (شرح نهجالبلاغه/ج10/ص132) اينها خودشان هميشه متهم هستند.
اما دو حسن ظني كه خوب است. يكي حسن ظن به مردم است. اگر شما به مردم حسن ظن داشتي، ناآرام نميشوي. اگر کسی ميآيد به همه سلام ميكند، به ما يادش ميرود، ما ميگوييم: ميخواست كم محلي كند! اگر حسن ظن داشته باشيم، بگوييم: يادش رفت، حمل بر صحت است و خودمان هم اذيت نميشويم. چقدر الآن اختلاف در خانوادهها سر همين موضوعات است. حاج آقاي قرائتي ميفرمود: چقدر افراد قهر هستند براي اينكه ميگويند:ما را شب عروسي سوار مينيبوس كرد، فلاني را سوار، سواري كرد. حسن ظن به مردم خوب نيست. نه اين ميخواست ما را تحقير كند. اين ميخواست ما را بكوبد. نه عزيز من شايد قصد خير داشت. در بعضي روايات داريم محملهاي متعدد پيدا كنيد. محملهاي متعدد پيدا كنيد براي اينكه پيش نيايد.
حاجی آقا رفیعی تعریف می کنند :
يكوقت يكي از علماي بزرگ، پاي منبر من نشسته بود. من فكر كردم ايشان رفته است. چون ايشان كار داشت و هرروز ميرفت. به خاطر كهولت سن هرروز ميرفت. آن روز احترام كرده بود و نشسته بود. من از روي منبر پايين آمدم، نميدانم ايشان نشسته است. مثل روزهاي عادي از مسجد بيرون آمدم. يك نفر كاغذي داد و گفت: آقا چرا شما تكبر داري؟ اين آقاي بزرگ و اين مرجع تقليد نشسته بود. گفتم: مگر ايشان نشسته بود؟ گفتم: والله من ايشان را نديدم. بالله ايشان را نديدم. خوب يك احتمال هم بده كه آقاي رفيعي ايشان را نديد. چرا حمل بر تكبر ميكنيد؟ فرداي آن روز رفتم و يك ربع قبل از نماز ايشان در محراب نشستم. دستش را بوسيدم، بنده خدا يادش هم نبود. گفت: شما چه ميگويي؟ گفتم: من ديروز از جلوي شما رد شدم، مردم حساس شدند اين خيلي مهم است. ما اگر اين را داشته باشيم نهايتاً نسبت به هم اين بدبيني را پيدا نميكنيم. البته اين نكته را هم بگويم، در روايت داريم در موضع تهمت قرار نگيريد.
دومي حسن ظن به خداست. اگر شما حسن ظن به خدا داشتي، چرا من يك پسر از خدا خواستم،خدابه من دختر داده؟ براي اينكه رشدم در دختر است. براي اينكه شايد آن پسر به صلاحم نبود. اين همان قصهي حسن ظن به خدا است. و خدا در قرآن كريم چند گروه را لعنت كرده، يكي «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» (فتح/6) كساني كه به خدا سوء ظن ميورزند. پس دو عامل را براي كسب آرامش گفتيم.
?عامل سومي كه آرامش ميآورد كاهش دلبستگي است. هرچه شما دلبستگيات را به همسر و فرزند و دنيا كمتر كردي، آرامتر هستي. كاري كه بچههاي ما در جبهه ميكردند. عزيزي شهيد شد. انشاءالله خدا همه آنها را با رسول الله محشور كند. 19 ساله بود. خواهرش يك لحظه گفت: اين آخريها با ما بداخلاقي ميكرد. گاهي روي ما دست بلند ميكرد. ميگفت: من ميگفتم فلاني از تو بدم ميآيد، ميگفت: بدت بيايد. بعد ميگفت: وصيتنامهاش را كه باز كرديم از همه ما عذرخواهي كرد. نوشته بود من ميخواستم اين محبت شما از دل من كمرنگ شود كه در جبهه من اثر نگذارد. شما نگوييد: چرا نميآيد و شش ماه دير كرد؟
فرزند يكي از علماي بزرگ مريض شد. خيلي حالش بد بود و امام جمعه هم بود. نماز جمعه آمدند و ايستادند و شروع به خواندن سوره منافقون كردند. آن آيهاي كه در سوره منافقون راجع به اولاد و اموال آمده است. ميگويند: ايشان سه مرتبه اين را در نماز تكرار كرد. همه تعجب كردند كه آقا فراموش كرده بود. بعد از نماز به آقا گفتند. فرمود: من اين را سه بار تكرار كردم، گويي سه بار جلوي چشمانم جنازهي فرزندم را ديدم. يعني فكر كردم اگر مُرد هم ديگر اتفاقي نيفتد. اين خيلي مهم است. صاحب جواهر پسرش از دنيا رفت. كنار بدن پسرش كتاب جواهرش را نوشت. ميرزا جواد آقاي ملكي صبح عيد غدير پسرش فوت كرد و در آب خفه شد. گفت: جنازه را در زير زمين بگذاريد، عيد مردم را خراب نكنيد.
پسر حاج شيخ عباس قمي، ميگفت: پدر در بستر در حال احتضار بود. صدايم زد و گفت: ميرزا علي آقا اين كتاب را از اين اتاق بيرون ببر. گفتم: چرا؟ فرمودند: اين كتاب را خيلي دوست دارم. ميترسم همين باعث شود كه عزرائيل وقتي ميآيد وابستگي به اين كتاب باعث شود من بيمار از دنيا بروم. اين خيلي مهم است. گاهي ميبيني كسي يك وابستگي ساده دارد، شيطان هنگام جان دادن وابستگيها را جلوي چشم آدم ميآورد. اين بچه تو است، پس بگو: خدا نيست تا بچهات نجات يابد. بگو دين نيست. سومين عامل كاهش دلبستگيها است.
?عامل چهارم ذكر خداست. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آن دعا باز غير از اين ذكر است. اين ذكر هميشه ميشود باشد. «خوشا آنان كه الله يارشان بيد*** و ذكر قل هو الله كارشان بيد»، «خوشا آنان كه دائم در نمازند» در ماه رجب ده هزار «قل هو الله» وارد شده خود ذكر آرامش ميآورد. خدا قسمت نكند كه در هواپيما باشيد و نقصي رخ بدهد، خيلي سخت است. وقتی در هواپيماي که در حال سقوط بود در زاهدان بعضي گفتند: مرگ جلوي چشمانمان بود. اما بعضي همان لحظه آرام هستند. شما كه ذكر ميگوييد با آن كسي كه آرام است، هيچ فرقي نميكنيد. بيفتد هردو ميميريم، نيفتد هم هردو زنده ميمانيم. فقط او آرام است و شما ناآرام هستي.
?5.راه پنجم آرامش كه در روايت ما آمده است، بحث مقايسه است. سعدي گفت: كفش نداشتم، غصه ميخوردم. نگاه كردم ديدم يك نفر پا ندارد. گفتم: پس اوضاع من بهتر است. من كه كفش ندارم اوضاعم بهتر از كسي است كه پا ندارد. نگاه كردن به اينگونه افراد هم مؤثر است.
«علامة الشقاوة اربعه» چهار چيز نشانه بدبختي است: اول:«نسيان الذنوب الماضيه» فراموش كردن گناه، «ذكر الحسنات».
«علامة الشقاوة اربعه» چهار چيز نشانه بدبختي است. اول:«نسيان الذنوب الماضيه» فراموش كردن گناه، «ذكر الحسنات». دوم: خوبيهايمان را به رخ ديگران بكشيم. اينها عامل بدبختي است.
سوم :«نظره في الدين إلى من هو دونه» (مجموعه ورام/ج1/ص169) در امور ديني به پايين دستت نگاه كني. اين عامل بدبختي است، رشد نميكني. وقتي به کسی می گوییم: چرا فوق ديپلم داري؟ ميگوید: فلاني سيكل هم ندارد، همان درفوق ديپلم ميماند. ولي اگر بگوییم : دكترا، رشد ميكنیم، و حداقل ارشد ميگيریم.
چهارم: «نظره في الدنيا الي من هو فوقه» آدم در امور دنيا به بالا دست نگاه كند احساس ضعف و شقاوت ميكند. مقايسه كنيم. مردم خيلي مشكلات دارند.
دختر خانميكه به اردويي رفته بودند تا جانبازان قطع نخاعي را ببينند. گفت: ما رفتيم به اينها روحيه بدهيم، روحيه گرفتيم. جانبازی که 5 سال در رختخواب افتاده بود. به دختري گفت: براي چه افسرده هستي؟ چه مشكلي داري؟ سالم و سر پا هستي. اگر جاي من بودي چه ميكردي؟
دختر خانميكه به اردويي رفته بودند تا جانبازان قطع نخاعي را ببينند. گفت: ما رفتيم به اينها روحيه بدهيم، روحيه گرفتيم. جانبازی که 5 سال در رختخواب افتاده بود. به دختري گفت: براي چه افسرده هستي؟ چه مشكلي داري؟ سالم و سر پا هستي. اگر جاي من بودي چه ميكردي؟ من از مدارس خواهش ميكنم يكبار هم بچهها را به جاهايي مثل موزه عبرت ببريد. اينها در روحيهشان اثر ميگذارد.
?همراه داشتن تربت اباعبدالله هم آرامش ميآورد. يا همراه داشته باشد، يا سجده بر اين تربت كند. مقيد باشيد كه نماز شما در تربت اباعبدالله باشد. امام سجاد تربت ابا عبدالله را در كيسه داشت وموقع تربت بر آن سجده ميكرد.
?ائمه ما انگشتر داشتند. غالباً روي انگشترشان هم نشانهاي بوده است. مثلاً امام كاظم(ع) آرم انگشترش حسبي الله بود. و لذا اينطور چيزها آرامش بخش است. چرا امام جواد براي امام رضا حرز نوشتند؟ حرز چه بود؟ دعايي كه آقا همراه داشتند. خود اينها يك احساس آرامشي به انسان ميدهد.
?6. عامل بعدي توبه و استغفار است. شما هرچه «استغفر الله ربي و اتوب اليه» بگويي، قلبت نوراني ميشود. هرچه استغفار كني، احساس گناه از تو دور ميشود.
?7. يكي از عوامل اصلي «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره/197) شخصي خدمت رسول خدا آمد گفت: از مرگ ميترسم. اين هم خودش يك احساس ناآرامي است. بعضي ميگويند: از مرگ و برزخ و قيامت و حشر و نشر ميترسيم. حضرت فرمود: پول داريد؟ پول دارم، پول براي آرامش دنياست. آقا فرمودند: آن عالم فرستادهاي؟ مشهد هتل كرايه كرده باشي و پول هم داشته باشي كه نگران نيستي. كسي نگران است كه بليط هتل ندارد. منظور حضرت انفاق و صدقه و كمك به مردم بود. اگر فرستادي ناراحت نباش، چون آدم حداقل پول خودش را دوست دارد و بخاطرش ميرود و نگران نيست. يكي از عوامل نگراني دست خالي بودن است. «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» به رحمت خدا اميد داشته باشيم. خوف هم داشته باشيم. تلاش كنيم و افكار بيهوده هم به خودمان راه ندهيم.
نتیجه گیری:
يكي از چيزهايي كه الآن خيليها را به هم ريخته است، اين عرفانهاي كاذب است.عرفانهاي حلقه، افرادي كه دفتر و دكان باز كردند. خودشان بعضي اعتقاد ندارند. خود اينها آدمهايي هستند كه بعضي از اينها در اثر بيماريهاي حرام در غرب از دنيا رفتند. بدانيد راه همان است كه رسول خدا فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن» (وسايلالشيعه/ج27/ص33) قرآن و عترت! امام سجاد فرموده: همه دنيا از بين برود، بميرند، من يك قرآن داشته باشم، وحشت نميكنم.
ترس ناشي از هر عاملي باشد، راهكارش يكي است. مراجعه به قرآن و عترت و روايات اهلبيت (س) ، دعا و ذكر، كه انشاءالله برای شخص هرچه زودتر مرتفع شود.