زنگ مدرسه که به صدا درمیآید، خانم رضایی، مدیر باتجربهی دبیرستان، از پشت پنجرهی دفترش به حیاط پر از دانشآموز نگاه میکند. بیست سال است که این صحنه را میبیند، اما امسال چیزی فرق میکند. چینهای نگرانی روی پیشانیاش عمیقتر شده است.
در جلسهی ماهانهی انجمن اولیا و مربیان، سالن اجتماعات پر است از والدین مضطرب. خانم رضایی پشت تریبون میرود و با صدایی که سعی میکند آرامشش را حفظ کند، میگوید: متأسفانه تأخیر در پرداخت شهریهها و هزینههای فوقبرنامه، برنامهریزیهای آموزشی ما رو مختل کرده...
مادری از ته سالن بلند میشود: به خدا یادمون میره! هر روز هزار تا کار داریم... پدر دیگری اضافه میکند: گاهی هم وقت نمیکنیم بیایم مدرسه برای پرداخت...
خانم ناظمی، معاون مدرسه، برگهای را روی میز میگذارد: متأسفانه سه تا از بچهها نتونستن تو اردوی علمی شرکت کنند چون هزینهش پرداخت نشده بود...
آن شب، خانم رضایی تا دیروقت در دفترش ماند. صدای گریهی مریم، دانشآموز کلاس هشتم که نتوانسته بود در اردو شرکت کند، در گوشش میپیچید. باید راه حلی پیدا میکرد.
در همین فکرها بود که ایمیلی توجهش را جلب کرد - معرفی سرویس پیمان برای مدارس. با دقت مطالعه کرد و صبح روز بعد، در جلسهی شورای مدرسه، طرح را مطرح کرد.
سه ماه بعد...
حیاط مدرسه پر است از هیجان دانشآموزان برای اردوی جدید. خانم ناظمی با لبخند لیست شرکتکنندگان را چک میکند - این بار، همه میتوانند بیایند.
در دفتر مدیریت، خانم رضایی با رضایت به نامهی تشکر والدین نگاه میکند. دیگر خبری از یادآوریهای مکرر و تماسهای بیپایان نیست. شهریهها، هزینهی کلاسهای فوقبرنامه، اردوها و حتی سرویس مدرسه، همه به موقع پرداخت میشوند.
در جلسهی بعدی انجمن، وقتی والدین از راحتی پرداختهای خودکار تعریف میکنند، خانم رضایی به دانشآموزانی فکر میکند که حالا میتوانند بدون دغدغهی مالی، از تمام فرصتهای آموزشی استفاده کنند.
روی تابلوی اعلانات مدرسه، کنار برنامهی کلاسهای فوقبرنامه، نوشته شده: با پیمان، آموزش بدون دغدغه. و این بار، همه میدانند که این فقط یک شعار نیست.