جیمین بدش اومد که به کوک نگاه میکنی
تو بعد یکم بعد به جیمین نگاه کردی گفتی م.. من کجام؟ جیمین یه پوست خندزد و گفت مارو نمیشناسی؟ توگفتی شناختن که اسم گروهتون فکر کنم بی تی اس بود چیز دیگه ای نمیدونم😐
جیمین گفت: من جیمینم این هم شوگاس اون ترو تو خیابون دید این هم............تاهمه رو گفت
جین گفت: من میرم غذا درست کنم تو گفتی من درست میکنم شما جونم رو نجات دادین منم جبران میکنم جین هم قبول کرد تیهونگ گفت: تو ایرانی هستی نه؟ میشه غذای ایرانی درست کنی؟ تو گفتی ب..... باشه
براشون قرمه سبزی درست کردی😋😋
و خودت هم جلوشون وای سادی جین گفت چرا نمیشینی؟ تو گفتی لازم نیست من نمیخورم.
جین رفت برات غذاکشید کنار کوک گذاشت و گفت بشین کوک غذا تو گلوش پرید جیمین زد پشتش و گفت مراقب باش
تو نشستی
شوگا داشت با سر میرف تو غذا که تو گرفتیش شوگا از خواب پرید🤣🤣
یه دفعه صدای شلاق اومد تو خیلی ترسیدی شوگا گفت چی شده تو از ترس جواب ندادی شوگا دوباره گفت تو گفتی م... من راستش تو یتییم خونه بودم این دفعه جیمین غذا پرید گلوش تو عدامه دادی اونجا ماروبا شلاق میزدنمون جاش هم هست روی دستم جین گفت فکر کردم خون مردگیه😐😐
تو پاشودی و بشقاب هارو جمع کردی بعد جیمین گفت بیا اینجا بشین نشستی بعد گفتی من دیگه باید برم به هتل جیمین دستت روگرفت و گفت کجا؟ هتل نمیری اینجا بمون(با کیوتی) شوگا هم دو برابر او ن کیوتی گفت لطفاً نرو🥺🥺
تو هم تاقت نیاوردی و گفتی باشه 😞😞
گفتی من شب کجا بخوابم؟ جیمین و کوک باهم گفتن پیش من بقیه گفتن تو باید پیش جیمین بخوابی اونجا حوکم اتاق مهمان رو داره 😐🤣🤣
جیمین در اون موقع 👈👈😑🙄😶😐🤤🤤🥰 خیلی خوش حال بود اماّ کوک نه
رفتین بخوابین
خب این پارت هم تموم شد بای🫰💞💕👋🏻