سلام بر دوستانم امروز میخوام کارتونی که بچگی عاشقش بودم را بگم شاید خوشتان بیاد
شاید خیلی تم تند و هیجانی نداشت ولی جالب بود من داستان را میگم شما حدس بزنید یک خانواده بودند که گرفتاری مالی داشتند و مجبور شدند که مهاجرت کنند و با گرفتاری زیادی به استرالیا امدند خانواده سه دختر و دوپسر داشت من همیشه خودم و ابجی ها را با دختران ان خانواده هم ذات پنداری میکردم من دختر وسطی بودم نه به اندازه دختر بزرگ زیبا و متین و خانوم که نمادی از خواهر بزرگم بود چون خواهر بزرگم به نظر شخصی من زود بزرگ شد و من ته دلم دوست نداشتم انقدر زود خانوم بشم و گاهی حس میکردم ایکاش دیر بزرگ میشد
چون تفاوت سنی امان دو سال و نیم بیشتر نبود و من همیشه می دیدم که مثل ماریان مرتب اداب دان خانه دار و دارای ذهن مدیریتی است برعکس من خیالباف رویاپرداز خوابالو نامرتب ،میشه گفت قیافه هنری داشتم از شانه کردن موهای بلند و پر و وز دیوانه بودم و نمیخواستم کوتاه کنم و قیافه ام هنری بود و علاقه زیادی به همراهی خواهر کوچکم که شبیه لوسی می بود داشتم همانطور شاد ریزه میزه موهای لخت و بور و امادگی جسمانی عالی در بالا رفتن از هر درخت و تیر برق و دیواری
گاهی فکر میکردم خواهر کوچکم از راسته مارمولک هاست چون شاید اگه پست قبلی ام را خوانده باشید من اعتقاد داشتم ما نمیتونیم یک شکل باشیم و حتما این ظاهر پوسته ای ، بر واقعیتمونه ؛نه اینکه فضایی باشیم مثلا خواهر بزرگم احتمالا از راسته شیر هاست قوی خودساخته مدیر .من از راسته پرندگان؛ گاهی اوج میگیرم تا دل هر تجربه ای میروم که حتی تصورش برای خواهرم ،تجسم هرزه بودنم است ولی رفتم و گاهی از کنار درخت و اشیانه و جوجه هایم تکان نمیخورم این منم شاید فردا زیر همه چیز بزنم و اصلا مهاجرت کنم و برم اوازه خوان شوم یا شاید بروم و یک مهد کودک مخصوص معلولین بزنم انقدر غیر قابل پیش بینی هر دو را دوست دارم هم رهایی و ازادی اولی را و هم انسانیت نهفته در دومی را
ولی خواهرم لوسی می از راسته مارهاست خودش را در هر سوراخی جا میدهد و ارام وبی سر وصدا جلو میرود و شلوغی من را ندارد و صد البته گرفتاری من را
حدس زدید از کدام کارتون صحبت کردم بله مهاجران این خانواده ارام و قوی در دل طبیعت وحشی استرالیا راه خودشان را از انگلیس شلوغ و گران و گرفتار جدا کردند و به طبیعتی ارام و بکر و زیبا امدند
من پس از ان سریال همیشه دوست داشتم به استرالیا سفر یا مهاجرت کنم ولی قسمت نشد شاید اگر شما رفتید خانواده مهاجران را هم ببینید