نقشه؟ متوجه نمیشوم؟ امیر گفت
من از پلیس خواستم استعلام بگیرد اون خونهای که پدر احمد بالا کشید میدونی برای کی بوده؟
امیرگفت یک حدسهایی میزنم. پارسا گفت خونه برای پدر مهشید بوده .
پدر مهشید برای تامین هزینههای درمان سرطان مادر مهشید مجبور به گرفتن نزول از پدر احمد میشود اما چون نتوانست هزینهها را پرداخت کند پدر احمد خانهی ابا و اجدادی آنها را از دستشان درمیآورد.۰
وقتی مادر مهشید بر اثر سرطان میمیرد پدرش بسیار افسرده میشود چون علی رغم تلاشش و از دادن میراث خانوادگی همسرش را از دست داده بود.
پس دوسال بعد که پدر سکته میکند در بیمارستان از مهشید میخواهد حتمن خونه را از دست احمد در بیاورد.
پارت دوم
مهشید با کمک اصغر اقا که قبلن از کارگرهای وفادار خونه بود داستانی را میسارند.
اصغر مقداری از پدر احمد نزول میگیرد و پرداخت نمیکند و بعد در یک شب از احمد دعوت میگیرد به خانهی آنها بیاید .
مهشید در آنشب سعی بر پذیرایی و در حقیقت دلبری از پدراحمد را دارد و اصغر آقا میگوید به عوض مهریه دختر خوندهاش، بدهیهای او بخشیده شود.
ولی هیچوقت از هویت آنها صحبت نشود. پدر احمد با زنش صحبت میکند و قرار میشود که سعی کند مهر این دختر را در دل پسرش بکارد.
وقتی مهشید با احمد ازدواج میکند چطور نقشه را جلو برد؟ امیر پرسید.
قدم اول عاشق کردن بی حد و اندازه احمد بوده است.
قدم دوم تلقین این باور که بچه برای او نیست.
امیر تو حرف پارسا با هیجان پرید و گفت مگه بچه برای او است؟ بله من از پلیس خواستم این قضیه را از تطبیق گروه خونی احمد و مهوش انجام دهند.
چند دقیقه قبل به من اطلاع دادند که مهوش دختر احمد است.
پس چرا مهشید دروغ گفت؟ دوست خوبم یک زن ظریف مثل او چطور می تونست با یک پسر لات و درشتی مثل احمد درگیر بشه .
فقط از طریق درگیر کردن احساسات
پس مردی که به مهوش خون داد که بود؟
کسی نمیداند شاید همین مردی بوده که الان هم پیگیر درمان مهوش در بیمارستان است خودش را یک دوست معرفی کرده است.
از ثانی گروه خونی مهوش ab
است و هر کسی میتونسته خون بدهد.
پس تمام حساسیتهای احمد به رابطهی پنهانی عزت و مهشید بیدلیل بوده. پارسا گفت نه اشتباه میکنی او کاملن حق داشته واقعن نقش یک فاسق و دلبر را هر دو عالی بازی میکردند.