ویرگول
ورودثبت نام
الهه گلکار
الهه گلکار
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

داستان جنایی گمشده‌ای در باغ

شهرزاد گم شده‌ بود.

"کجا ؟چرا؟ چه‌موقع ؟چطور "

سئوال‌هایی بود که در ذهن مهمان‌های مجلس عروسی خاندان خزایی نقش بسته بود.


مادر شهرزاد که یک زن لر با پوستی تیره و چشمان درشت سیاه بود روی صندلی نشسته بود و تازه به هوش آمده بود و هنوز چشمانش دودو می‌زد و موهای بهم ریخته و پریشان و بلندش صورتش را حایل گرفته بود. عمه پروین و خواهرش شیرین هم آب‌قند به دست کنارش با نگرانی ایستاده بودند و آرام آرام اشک می‌ریختند.


درست ساعت دوازده شب که شهناز مادر شهرزاد از او خواست که به اتاق پرو برود و لباسش را عوض کند دیگر کسی شهرزاد را ندیده است.

این اظهارات پری دخترعمه شهرزاد به پلیس مسئول پرونده آقای حامد سالک بود.

آقای سالک به پری گفت تو آن موقع کجا بودی؟ پری گفت:" من هم کنار میز آن‌ها بودم ولی من به اندازه شهرزاد کسل نبودم و خواستم یک دور دیگر هم برقصم بعد لباس عوض کنم."

یعنی تو میگی شهرزاد از مهمانی خیلی لذت نمی‌برد.



معلومه که نه،اصلا" نمی‌دونم با چه رویی به مهمانی آمده بود.

منظورت چیه؟ آخه آقا حامد..پری خانم، سالک هستم .ببخشید من هنوز خیلی هوشیار نیستم بین خودمون بمونه شما با این یونیفرم خیلی جذاب هستید آدم دلش میخواد یک دور باهاتون برقصه سخت نگیرید من پایه‌ام بذار خوش باشیم .

سالک گفت:" پری خانم، لطفا"، بابا فهمیدم شما خیلی جدی هستید و الان در حال وظیفه‌اید. حالا بعدا" انشاله این شهرزاد هم دوباره پیدا میشه و بعدا".

شاخک‌های سالک تیز شد گفتی:" دوباره؟ مگه قبلا" هم گم شده‌بود؟

حامد جان، نه، ببخشید آقای سالک آره، شهرزاد یکبار تو دوران دانشجویی هم گم شد. البته بعدا" در فامیل این‌طور سرزبون‌ها انداختند که گم نشده‌بوده، گویا در ترمینال خوابش میبره و بعد وسایلش را می‌دزدند و شهرزاد آن شب خونه‌ی فامیلشون میره.خوب قضیه را ماست‌مالی کردند.

گویا شما این‌طور فکر نمی‌کنی؟

هاهای خنده پری بود که در سالن پیچید. خیلی تیزی حامد جان، آره عزیز، شهرزاد خودش یکبار به من گفت واقعا" قضیه کاملا" این طوری نبوده ولی اصل قضیه را هم کامل نگفت.

چرا نگفت؟ شما کنجکاو نشدید ؟

راستش نه چون می‌دونستم.چی را؟

من می‌دونستم پیش اشکان بوده، داماد امشب را میگم.

قضیه جالب شد. یعنی اشکان امشب دوست‌دختر سابقش را به مجلس عروسیش دعوت کرده است.

برای چی؟ این‌کار را کرده تو می‌تونی حدس بزنی پری؟

چون هنوز عاشقش است.عاشقشه؟ آره کاملا" همه آدم‌های این‌جا این را می‌دونند.

این داستان ادامه دارد.







دوران دانشجویی
من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید