دوستان به نظر شما تقسیم بندی مردم شهر به اقلیت و اکثریت باعث چه میشود؟
خوب فکر کنید شما دختری به نام مونا هستید و یک دوشیزه یهودی و به موسیقی و آواز و داستان علاقه مند هستید وقتی دنبال خرید آلت موسیقی جدید هستید عاشق یک فروشنده بنام شهریار میشوید که مسلمان است
چه میکنید؟خوب میدانید اگر بخواهید زن یک مرد مسلمان بشوید باید مسلمان شوید
فکر کنید خیلی عاشقی؟و قبول میکنید موقع گفتن کلمات عربی تشهد چه احساسی پیدا میکنید وقتی هیچ معرفتی در بین نیست و فقط در راه وصال فداکاری می کنید
آیا وقتی شوهرتان شما را درک نمیکند و فداکاری و گذشت شمایی که از خانواده و هم کیشان هم طرد شدید را ارج نمیدهد یا شما را درک نمیکند و گاها حتی عقايد پیشین را الت توهین به شما مینماید چه فکری پیش خودتان میکنید؟
خانواده شوهر چه؟شما را هم سطح خود می دانند؟
بیایید یک سری به دنیای قبل ازدواج وبعد از ازدواج یک دختر خانم یهودی بزنیم و مشکلات یک دختر یهودی را در جامعه در بازار در برخورد همسایه ها را در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر نوشته خانم جیران گاهان که برنده جایزه اول گلشیری است را با هم مرور کنیم
و زیر آفتاب خوش خیال عصر در حالیکه به قصه های خاله گوش میکنیم به دنیایی که فقط عشق برای عشق کافی است برویم