دوستان یکی از مباحث مورد علاقهام در نوشتن "داستانک نویسی" است.
یکی از مباحث بسیار قشنگ در داستانک نویسی "سفیدخوانی" است.
اگر بخواهم خیلی ساده این مبحث را توضیح دهم سفید خوانی یعنی مخاطب شما در پایان داستان خودش بتواند داستان را بین خطوط سفیدی که نویسنده ننوشته ادامه دهد .
به عبارت دیگر سفید خوانی در داستانک نویسی تقریبن معادل "پایان باز در فیلم" است.
به داستان"شلوار" از داستانک نویس قهار دنیای عرب " بسباس عبدالرزاق" با ترجمهی استاد عزیزم" آقای محمدعلی کاظمی نصر آبادی" توجه کنید:
پسر بچه: پدر رویا یعنی چه؟
پدر:رویا یعنی این که پسرم تو یک شلوار سالم و نو بپوشی.
پسر: پس واقعیت چیه؟ پدر.
پدر: واقعیت شلوار وصلهدارته باباجان.
پسر: ظلم چیه بابا؟
پدر: اینکه مجبور باشی لباس وصلهدار بپوشی.
پسر: بابا مگه این شلوارهای پارهپوره مد روز نیستن؟
دوستان در این داستان خواننده در پایان داستان با شُک روبرو میشود.
و داستان را هنوز در ذهن خود ادامه میدهد که واکنش پدر چه میتواند باشد شاید پدر این صحبت پسر را حاضر جوابی و بیادبی تلقی و جواب تندی به او دهد.
یا اینکه فاز نصیحت برداشته و از کسانی که این لباسها را مد روز میکنند بدگویی کند.
یا اینکه از پسر به خاطر هوش و نگاه باز و معناگراییاش تعریف کند.
امیددارم مطلب بالا مورد استفادهی شما در داستانکهای قشتگتون قرار بگیرد.