ویرگول
ورودثبت نام
الهه گلکار
الهه گلکار
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

گمشده‌ای در باغ"۵"

سرهنگ سالک رو به نعمتی و داد زد همه را پیج کن تو تالار .

وقتی همه تو تالار آمدند سرهنگ رو به پدر شهرزاد کرده و می‌گوید

جناب مراد عزیزی شما باید توضیحاتی در رابطه با همدستی در فرار دخترتون و اغفال پلیس بدهید.


و البته شما برادر شهرزاد جناب شروین‌خان و آقای اشکان خزایی شاه‌داماد مجلس هر دو متهم به اغفال پلیس هستید.

حاج خزایی جلو آمد و طلب‌کار گفت اشکان؟ برای چه باید زن پدربزرگش را بدزدد یا به قول شما مخفی کند؟

سرهنگ نگاه معنادار و عمیقی به حاج‌خزایی کرد و گفت شاید از شر شما و پدرتون؟

حاج احمد صدایش را ته‌گلو انداخت و گفت از شرّ من و پسرم؟ یعنی چی؟ من شوهرشم.


خواهم گفت ولی قبلش بهتره از شما و سارا و پدرش و خانواده عزیزی بخواهم با من بیایید.

دور میزی که سرهنگ در یکی از اتاق‌های تالار گذاشته بود همگی نشستند‌.

و سرهنگ گفت آقای عزیزی ما فهمیدیم که شما به آقای حاج احمد بدهکار بودید و شهرزاد کمک کرد تا بدهی شما تسویه بشود البته با ازدواجش.

درسته؟

درسته؛ ولی برای اتهامتون هیچ مدرکی ندارید؟ این‌طور نیست. عکس شما در دوربین مخفی تالار در حال مشایعت دخترتون ضبط شده. این مدرک کافی نیست؟

حاج احمد گفت زن من را کجا بردی؟ نمک‌نشناس .

مرادخان گفت:"بی‌غیرتِ بی‌شرف. به دختر کم‌ سن‌وسال من تجاوز کردید و بعد برای زبان‌بس دخترم وعده‌ی خونه‌ و تسویه‌ی بدهی پدرش را دادید؟ خاک بر سر من.

مرادخان با صدایی پر از بغض گفت:" سرهنگ دو روز دیگر مدت صیغه تمام می‌شود الان یک هفته است بچه را شبانه پیش یکی از اقوام بردند و هرشب دخترم را تحت فشار قراردادند تا صیغه را تمدید کند، این انصافه؟"

اون بچه، مبارکتون؛ یک وارث برای شما بی‌وارث‌های خزایی.

چرا دست از سر دخترم برنمی‌دارید؟

بابا من غیرت دارم دخترم جلوم آب شده، ده سال پیرتر شده.می‌خواهم براش جبران کنم.

سرهنگ گفت:"جناب شاه‌ داماد بگو دلیل تو برای کمک به این خانواده چی بوده؟

حاج احمد گفت:" شما هیچ مدرکی نداری؟ اشکان به من خیانت نمی‌کنه.

سرهنگ گفت:" بله چه مدرکی بهتر از یک شاهد.

کدوم شاهد؟ سارا گفت:"من" اشکان گفت باورم نمی‌شه. چرا؟ چون از بازی خوردن خسته‌ام.

اشکان گفت:" کدوم بازی؟ شهرزاد یک تهدید بود."

اگر ورثه بیشتری به دنیا می‌آورد چه؟ من وارث کل ثروت خزایی‌ها حالا یک شریک پیدا کردم.من از شهرزاد متنفرم.

سرهنگ سرش را چرخاند و روی شروین برادر شهرزاد زوم کرد .

شروین جان تو بگو. شهرزاد کجاست؟ جاش امنه. حتی اگر بمیرم هم نمی‌گویم ولی شما از کجا فهمیدید؟


سرهنگ خندید وقتی خیابان یک‌طرفه را اشتباه بالا میری بالاخره ماموری جلوت را می‌گیره و برگه‌ی جریمه‌ای ثبت می‌کند.

شروین ضربه‌ای به سرش کوبید و آهی از نهان کشید.

در بررسی‌های به عمل آمده به نظر می‌رسد شهرزاد با پای خودش و رغبت سوار ماشین باباش شده و الان شاکی خصوصی نداریم.

تحقیقات پلیس همین‌جا به پایان می‌رسد.

حاج احمد گفت:"ای بابا پس زن من کجاست؟"

من نمی‌دانم، ولی هرجاییه با میل خودش رفته و گویا دزدی صورت نگرفته. فقط زن شما البته زن تا دوروز دیگر شما،تنها خطایش، رفتن بی‌اجازه‌‌ی شما از باغه.

میشه برای جمع هم تعریف کنید ماجرا چطور پیش آمد.حاج خزایی پرسید.

وقتی شهرزاد برای پرو لباس به تالار می‌رود اشکان پشت در اتاق پرو او را صدا می‌زند و او را به اتاق عقد می‌برد تا صحبت کند.

اشکان با شهرزاد هم‌دردی می‌کند و از او می‌خواهد جوانی خودش را نجات دهد و فرار کند.

بعد نقشه‌ را براش توضیح می‌دهد .

مراد‌خان هم کیف عروس خواهرش را با کمک خواهرش برمی‌دارند و شهرزاد با لباس و چادر کاملا" پوشیده همراه مراد از در پشتی باغ که کلیدش را اشکان به آن‌ها داده، خارج می‌شوند.

و بعد هم شهرزاد سوار ماشین همراه برادرش می‌شود و مراد‌خان برمی‌گردد.

حالا سارا از کجا فهمید که من با شهرزاد هستم؟ اشکان سئوال پرسید.

وقتی شهرزاد بلند میشه تا بره اتاق پرو یک لنگه از گوشوارش می‌افته پری می‌آید تا گوشواره را بهش برسونه .


در آنجا می‌بینه که تو دست شهرزاد را کشیدی و به اتاق عقد رفتید از زور استیصال میره و به سارا اطلاع میده.

حاج احمد از شما هم می‌خواهم دست از سر شهرزاد بردارید وگرنه قضیه تجاوز به عنف و تطمیع قربانی برای لاپوشانی جرم سالها حبس دارد.

حاج احمد از جا بلند شد سمت مراد‌خان رفت و گفت من شکایتی ندارم.

لطفا" از طرف من از شهرزاد طلب حلالیت کن. من برای عشق و عاشقی پا به سن گذاشتم ولی ...بماند. و از در خارج شد.


زنحاج احمدشهرزاد
من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید