این داستان کوتاه حدودا 10 صفحه است . شروع جالبی دارد و موضوع ان موضوعی است که اکثر افراد با ان دسته پنجه نرم می کنند اینکه پدر خانواده روز تعطیل کار می کند و مادر خانواده سر این قضیه حرص می خورد.
بدنه داستان کمی به سمت عجیب تر شدن پیش می رود. و چند اتفاق غیر منتظره نیز رخ می دهد که داستان را بسیار مهیج می کند . چون داستان کوتاه است اتفاقات را اینجا نمی نویسم.
پایان بندی داستان کمی عجیب است و شاید در لحظه اول متوجه ان نشوید.
در کل روند داستان اول حرکت رو به بالا دارد سپس از بالا به پایین می اید.
داستان یک پی رنگ چند لایه دارد یعنی یک پی رنگ بزرگ دارد و پی رنگ های کوچک هم دارد. اینگونه در نظر بگیرید که یک سریال طولانی یک پی رنگ اصلی دارد و هر قسمت پی رنگ جداگانه هم دارد.
در این داستان شما نمی توانید حتی یک توصیف ایستا هم پیدا کنید و تمام توصیف های موجود پویا هستنند .
نکته اینجاست که در این داستان یک شی بلا استفاده دیده نمی شود و هر چیزی توصیف می شود از ان در داستان استفاده می شود.
جملات داستان ها کوتاه هستنند و میانگین جمله ها 5 کلمه هستنند.