
بیشتر از همیشه به فکر کارآمدی خودمم. تو این اوضاع که سالهاست کلید تعدیل من و خیلیای دیگه خورده، حالا که انگار همهمون یهجا تعدیل شدیم، چطور میتونم کار پیدا کنم؟ چطور میتونم گلیم زندگیم رو از این آب گلآلود بکشم بیرون؟ یه لحظه فکر میکنم کاش میتونستم...
خدایا، چیکار میتونم بکنم؟ کاش باهام حرف بزنی، یه مسیر جلوی پام بذاری. آخرین بار که پیشت گریه کردم و کمک خواستم، انگار جوابم جنگ بود. نمیدونم گریههامو شنیدی یا یکی درخواست بزرگتری کرده که اینجوری بر سرمون باریدی. دلم میخواد به آینده خوشبین باشم، ولی مگه میشه؟ تو این بحران، راه فراری هست؟ کور سوی امیدی پیدا میشه؟ این تاریکی از اوناییه که چشم هیچوقت بهش عادت نمیکنه.

ما جوونای ایرانی انگار فقط قسر در رفتن بلدیم. همین که هنوز تو این منطقهای که بودی، هستی، یعنی موفقیت. همین که هنوز تو همون طبقه اجتماعیای که بودی، موندی، یعنی موفقیت. همین که موشک خونهتو خراب نکرده، یعنی موفقیت. همین که هنوز تعدیل نشدی، یعنی موفقیت. انگار زنده موندن تو این بحرانها خودش شده یه مدال افتخار. ولی من از این حال خودم بدم میاد. از این ناامیدی که بوی مرگ و نفتالین میده حالم بههم میخوره. مغزم به دلم گوش نمیده، فقط میخواد اینجوری بنویسه تا شاید خالی شه. خالی از همهچیز، حتی از ناامیدی.

میدونم ناامیدی انرژی بیشتری از آدم میگیره تا امید. امید یه جرقهست که ته دلت روشن میشه و انگیزه میده بری جلو. ولی ناامیدی کل وجودتو میگیره و لحظهای ولت نمیکنه. دلم میخواد یه روز برگردم به این متن و ببینم پر از شادابیام، پر از امید، پر از موفقیتهای واقعی، نه فقط قسر در رفتن از بحرانها. دلم میخواد سایه آبادانی من به بزرگی سرزمینم باشه، به وسعت قلب مردمش. دلم هوایی میخواد که گرمای سوزان و گردوخاک توش جایی نداشته باشه. دلم مردمی رو میخواد که فقط به خودشون فکر نکنن، که همسایه، دوست و همزبون براشون مهم باشه. دلم میخواد فقر از در خونهها بره، بچهها دستشون پر از کتابای سنگین باشه، زنها از عشق بخونن و دخترکی لپگلی با عطش جوانی برقصه.
دلم سرزمینی میخواد که حصر نباشه، قلبها و ذهنها سانسور نشن. دلم آرزوهای بزرگ تو قلب هر بچهای که تازه پا به دنیا میذاره، میخواد. دلم آزادی اندیشه میخواد، آزادیای که هیچکس بهش رنگ و شکل نده، که از طغیان بدسرشتیها و انگهایی که به اسم دین یا آزادی به زور تو ذهنها میچپونن، دور باشه. وای که دلم چقدر پر ازچیزای قشنگه. فردا میفهمیم این آرزوها محال بودن یا محال از سرزمین ما رخت بربسته
سرزمین ما رخت بسته.سرزمین ما رخت بسته.