
وسیله هامو برمیدارم پیاده میرم یه جای سرسبز که پرنده هم پر نزنه حواسم باشه رد پاهامو پاک کنم کسی نیاد سراغم (هر چند که فک نکنم کسی ام براش مهم باشه)
همین که رسیدم روی یه تابلوی بزرگ به زبان چند کشور مینویسم : ورود آدمیزاد ممنوع
من باشم و روحم
روی این علفزار ها دراز بکشم دست و پاهامو باز کنم + چنتایی نفس عمیق
خدارو شکر که نیستن و همه جا آروم و سکوته
صدای بادو میشنوم که داره در گوشم نجوا میکنه تکون خوردن برگ ها هم اینو اثبات میکنه
وقتی سبزه ها تکون میخورن و لا به لای دستام حسشون میکنم چند وقت برای این رقص تمرین کردن؟ به نظرم که خیلی خفنه
دراز کشیدم و این آسمون بی انتها رو تماشا میکنم🌅🌅🍃🍃