ویرگول
ورودثبت نام
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )هیچ‌کاره، علاقه‌مند به نوشتن
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

سفر بی‌بازگشت

.

سفر بی‌بازگشت

دارم چمدانم را می‌بندم که برای سفر نپتون آماده شوم. حتماً برای‌تان سوال است که چرا نپتون؟

واضح است، مریخ برای بچه اعیان‌هاست و من پولش را ندارم. هتل زحل که دو برابر مریخ است!

از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، مشتری جای خالی زیاد دارد ولی این سه سال کب و کار خانگی‌مان، به من یاد داده که اول، همیشه حق با مشتری‌ست و دوم اینکه هیچ‌وقت روی مشتری نایست!

ناچار، به نپتون می‌روم. این سفر سه نهایتاً سه روز طول می‌کشد. بعدش قطعاً از سرما ریق رحمت را سر می‌کشم.

طبق مقررات فقط سه چیز می‌توانم با خودم ببرم.

اول می‌خواهم بالشتم را ببرم چون بدون آن خوابم نمی‌برد. پشیمان می‌شوم. من که بعد از سه روز سر روی سنگ لحد می‌گذارم، این سه روز هم رویش. یک فکر به سرم زد. یک چیزی برمی‌دارم و با یک تیر، چند نشان می‌زنم.

آرام شوهرم را از روی مبل بر می‌دارم، چند تکان محکم می‌دهم تا گوشی‌اش بیفتد، شوهرم را تا می‌کنم و یک او راگوشه‌ی راحت داخل چمدان می‌گذارم.

این‌طوری خیالم راحت می‌شود که بعد از فریز شدنم نمی‌تواند ازدواج کند. مگر اینکه تایپ آن عجوزه شوهر آلاسکا باشد!

و هم چون شاعر می‌فرماید:« شوهر شوهره، شوهر

بالشت پره شوهر.»

آن‌جا بی‌بالشت نمی‌مانم.

یک مفاتیح هم توی چمدان می‌گذارم. به هر حال وقتی دارم به جایی می‌روم که به فنا رفتنم حتمی‌ست، ترجیح می‌دهم درگاه الهی را با دعاهایم سوراخ کنم. اصلاً دوست ندارم یکهو از آن یخبندان، بیفتم وسط آتش جهنم. نیست یک مقدار حساسم، می‌ترسم آب به آب بشوم.

چون برای سومی چیز جالبی به نظرم نمی‌رسد، یک بلوک سیمانی برمی‌دارم.

آخ! صدای شکستنی از چمدان آمد. خدا کند شوهرم نشکسته باشد.


پی‌نوشت: سه سال پیش، همسایه‌ی حضرت معصومه بودیم. آنجا برای اولین بار جرئت کردم در کلاس نویسندگی شرکت کنم. از استرسم توی جلسه اول نگویم که فاجعه بود. اما هرچه که بود بالاخره رفتم. استادم آقای مجتبی مهدوی بود اگر اشتباه نکنم. پسر میم مؤید.

یک بار به ما موضوع داد که« فرض کنید به یک سفر بی‌بازگشت به یک سیاره می‌رین و فقط می‌تونین سه تا وسیله با خودتون ببرین. چیا رو می‌برین؟»

حالا می‌خواهم آن را بنویسم. دوست دارم نوشتار سه سال پیشم را با متن‌هایی که اخیراً نوشتم مقایسه کنم و بفهمم با خودم چند چندم.

راستش هیچ تفاوتی بین متن سه سال پیشم با الانم نمی‌بینم!

اگر اشتباه می‌کنم روشنم کنید. اگر درست باشد واقعاً جای تأسف است که سه سال هیچ پیشرفتی حاصل نشده.

#ورق_کاهی

آدرس ایتا: https://eitaa.com/saidehnote

آدرس بله: @varaghkahi

✨🌿

کلاس نویسندگیسفرطنزنویسندگی
۱۳
۴
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
ورق کاهی ( سعیده مظفری )
هیچ‌کاره، علاقه‌مند به نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید