таснйм(تسنیم)
таснйм(تسنیم)
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

عباس، روانشناسی امید


«بشر بدون امید، مرده ای متحرک است».گمان نمی کنم بتوان این جمله را تکذیب کرد. شاید بتوانیم بگوییم جزو مهم ترین عناصر حیات، «امید» است. امید است که زندگی را با تمام تلخی اش ممکن می‌کند و سخت ترین راه هارا هموار می سازد. امید است که انتظار خلق می‌کند، شادی می آفریند و شور حرکت و رشد را در انسان بر می انگیزاند. در تمام احساسات حیاتی بشر، نوعی امید وجود دارد که خیلی اوقات ممکن است احساسش نکنیم؛ مثلا در احساس بقا، امید هست چرا که اگر انسان امید به زنده ماندن نداشته باشد، برای آن تلاشی نخواهد کرد.

یکی از اساسی ترین جلوه های امید، هنگامه ی سختی ها و دشواری هاست. به عقیده ی من، در این صحنه ها، امید به بالاترین حجم بروز خود می رسد و بیشترین نمود را در درون و بیرون انسان ایفا می‌کند. امید به وضعیتی بهتر پس از دشواری کنون. یکی از روش هایی که حسین علیه السلام یاران و خویشان خود را در معرکه تسلی می بخشید، امیدوار کردن آنان به آینده بود. نه تنها حسین، که ائمه ی شیعه، از این روش برای بقا و دوام شیعه استفاده کرده اند و حتی، عقیده ی «مهدویت» و فلسفه ی «انتظار» هم بر این مبنا بنا شده.

به احتمال زیاد،همه ماجرای آب آوری عباس در روز عاشورا را کم و بیش شنیده ایم. چیزی که به نظرم بسیار جای توجه و تامل دارد و کمتر به آن پرداخته شده، امید عباس است. ایشان علی رغم اینکه به حضور هزاران تیرانداز و هزاران جنگجو آگاهی دارند، باز هم با تمام وجود از مشک مواظبت می کنند و اصرار بر رساندن آن دارند. این حجم از امید در چنان شرایطی که احتمال رساندن مشک، شاید کمتر از ده درصد است، شگفت انگیز است. حال شاید بهتر باشد در مورد سرچشمه ی این امید شگفت انگیز صحبت کنیم

امید می تواند سرچشمه های مختلفی داشته باشد. هر چه سرچشمه قوی تر باشد، احتمال دوام آوردن امید و میزان قدرت آن بیشتر می‌شود. معمولا سرچشمه های امید به دو دسته ی بیرونی و درونی تقسیم می‌شوند که سرچشمه های درونی، دوام بیشتری دارند؛ ولی نباید از این نکته ی مهم غافل شد که موضوعی که امید از آن نشأت می گیرد بی تاثیر نیست. گاهی برخی عوامل بیرونی تاثیر بیشتری نسبت به برخی عوامل درونی دارند.

گاهی در بین این عوامل، علت هایی یافت می‌شوند که در عین بیرونی بودن، پیوند محکمی در درون دارند. این علت ها، به نوعی بخاطر مختصات خاصشان، با درون انسان گره می خورند و خاصیت امید بخشی را دو برابر می کنند. در عاشورا می بینیم که سرچشمه ی امید عباس بن علی، یکی از این علت هاست. پیوندی که حسین و عباس را به یکدیگر متصل می‌کند، پیوندی ست که هم بیرونی و هم درونی ست. از طرفی، حسین برادر بزرگتر عباس است و این نوعی پیوند بیرونی(خویشاوندی) محسوب می‌شود و از طرفی، نسبت امام و ماموم نیز بین آن دو برقرار است که پیوندی درونی(معنوی و روحی) محسوب می‌شود. البته شاید بتوان ابعاد دیگری از این رابطه را نیز کشف کرد، مانند رابطه ی فرمانده و علمدار لشکر، رابطه ی عاشق و معشوق، رابطه ی مولا و پیرو و ... . اما از همه مهمتر، امیدی ست که از این منبع به عباس بن علی می رسد. او چنان با این منبع ارتباط برقرار کرده و چنان به او امید بخشیده است که قطع شدن دستان و هزاران آسیب جسمی وی را از ادامه ی مسیر و رساندن مشک باز نمی دارد.

نه درس های عاشورا به اینجا ختم می‌شود، نه شگفتی های شخصیت عباس بن علی و نه عمق احساس پیچیده ی امید. منتها، گاه باید کلام کوتاه کرد تا مسمتع، آزار نبیند و فرصت اندیشیدن داشته باشد. امیدوارم روزی برسد که معارف عمیق شیعه و حوادث اجتماعی آن، از دست اندیشه های بسته و گرفتار و کوته بین، خلاص شود و به دست اندیشمندانی با قلوب فروتن در برابر حقیقت و اذهانی قدرتمند و ژرف نگر بازگردد.

امیدامام حسینانتظار
برای نوشتن حرف هایی که نمیشود همه جا گفت (به امید روزهای زیباتر)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید