نمیدونم تجربه کردین یا نه ولی بعضی شخصیت ها، یه جور دیگه تو قلب آدم موندگار می مونن. انگاری یه پیوند خاصی باهاشون داری. بعضی وقتا که خیال پردازی می کنم، تصور می کنم بین من و بعضی آدما یه رشته های نقره ای باریکی هست که قلبمو به قلبشون وصل می کنه. این رشته ها هر چی کلفت تر و براق تر میشه، ارتباط من باهاشون بیشتر و صمیمی تر میشه. حتی یه وقتایی حس میکنم که بعضی احساساتمو با اونها مشترک تجربه می کنم و انگاری همزمان با هم داریم یه احساس رو تجربه میکنیم.
بین هزاران شخصیت تاریخی، مذهبی،ملی، علمی، فرهنگی و هنری با بعضی شخصیت ها بیشتر این احساس انس و الفت رو دارم. مثلا تو شخصیت های تاریخی با آریو برزن، تو شخصیت های ملی با میرمهناو دغابی، تو شخصیت های فرهنگی و هنری بیشتر با سعدی و فارابی این احساس رو دارم. تو شخصیت های علمی هم بیشتر با جامعه شناسا اینطورم. ولی...قصه در مورد شخصیت های مذهبی فرق میکنه.
بیشتر اوقات حس خوبی نسبت به بعضی شخصیت های مذهبی ندارم. چون متاسفانه بیشترین چیزی که ازش در طول تاریخ سوءاستفاده شده، مذهبه. و همین باعث میشه خیلی بهشون خوش بین نباشم. اما بین شخصیت های مذهبی، یه شخصیتی هست که خیلی دوسش دارم:عباس بن علی
اگه تو تاریخ نگاه کنیم، خیلی ردپا از حضرت عباس دیده نمیشه. مخصوصا اینکه حضرت عباس عمرشون رو با دو سه تا امام سپری کردن و طبیعتا اظهار وجودشون کمتر بوده. بیشتر اطلاعات به روز عاشورا برمیگرده و البته از شب عاشورا هم نمیشه چشم پوشی کرد. حضرت عباس، جوون 35ساله ای بوده که در جنگاوری و رزم به شدت مهارت داشته. طوری که در 15سالگی به لشکر معاویه به دستور خود امیرالمومنین حمله می کنه و انقدر ماهر می جنگه که جواسیس معاویه خیال می کنند ایشون خود شخص امیرالمومنینه! خب هر کسی با همچین قدرت جنگاورانه ای، بعید میدونم آب آوردن رو در شان خودش بدونه. که البته حضرت عباس، با خضوع و ادبی که داشتن این کارو می پذیرن.
بار ها تو مداحی ها و روضه ها به وفا و ادب ایشون اشاره شده. ولی امروز میخوام در مورد بعد دیگه ای از این شخصیت خفن صحبت کنم.
خیلی برام سوال بود که چرا بین این همه شخصیت که تو روز عاشورا حضور داشتن، امام حسین حضرت عباس رو مامور به آب آوردن کرد؟خوب شاید یه جواب این باشه که چون حضرت عباس آخرین شخصی بود که باقی مونده بود. ولی مسئله اینه که کار هایی که ائمه می کنن همیشه یه بعد نداره و ممکنه هزاران بعد دیگه هم داشته باشه. به نظرم یکی از ابعادی که این واقعه میتونه داشته باشه، نشون دادن شخصیت حضرت عباسه.
اگه آب رو نماد حیات در نظر بگیریم، سپاهیان یزید پایین ترین جلوه ی حیات که آبه رو هم از امام حسین و خاندانش دریغ کردن و این کارشون نهایت پستیه. خب به نظر من دلیل اینکه امام حسین حضرت عباس رو انتخاب کرد برای آب آوردن، این بود که حضرت عباس شاید تنها شخصیت غیرمعصومیه تو روز عاشورا که لیاقت رسوندن حیات به امام معصوم رو داره. یعنی یه جورایی حضرت عباس یه دریچه ی امیده برای آدمای بلند پروازی که آرزوشون در حد سرباز امام بودن نیست، در حد سردار امام بودنه. یعنی در واقع میشه معصوم نبود اما به جاهای بلندی رسید و مایه ی دلگرمی معصوم بود
(پ.ن:این یادداشت صرفا برداشت شخصی منه و لطفا اونو وحی منزل نپندارید. اگر نقدی هم هست خوشحال می شم بهم بگین. برام مهمه که اشتباهاتم اصلاح بشه.)