این جملهای بود که بعضی عزیزان خارجنشین تازگیها گفتند. یعنی چی میگید مادر، سلطان غم، مادر، کوه صبر یا مادر، پشتوانه ... جمع کنید بساطتون رو.
این دوستان گویا کودکی سختی داشتند و به خاطر خرابکاریهاشون زیاد مزه شیرین دمپایی مامان رو میچشیدن. مثلا وقتی داشتند دنبال بسته نمک میگشتن که نمکدون رو پر کنند از مامان سوال میکردن: «این نمکها کجاست؟» که مامانشون هم جواب میداد: «همونجا» کلمه همونجا خیلی دقیقه. یعنی مختصّات جغرافیایی رو اگر با محاسبات ریاضی دربیاری ضریب خطا داره ولی «همونجایِ» مامانها نداره. حتی دیده شده بچههای موشکی هم میخوان سری جدید بالستیکهای نقطهزن رو بر اساس سامانه همونجایابی مامانها طراحی کنند که اگه این اتفاق بیفته نقش مهمی تو بازدارنگی دفاعی کشورمون خواهد داشت.
وقتی مامانت میگه همونجا و پیدا نمیکنی، این میشه آغاز کار با اشیاء. کار با اشیاء مراتبی داره که از پرتاب دمپایی شروع میشه و به ضربات کاری، موثر و نقطهزن کفگیر ختم میشه. هرچند دیده شده ضربات کفگیر، بازدارندگی لازم رو نداره و به همین خاطر، مامانها بهتره همون راهبرد پرتاب دمپایی رو در پیش بگیرن. البته دمپایی هم انواعی داره که مهمترینش همونیه که مش صُغری، مادر حسین قصاب پاش میکنه. همونها که جلوش بسته است و وقتی توش آب جمع بشه نمیفهمی و تا ما فیه خالدونت چندش میشه. این نوع دمپایی، فوق العاده موثر و بازدارنده است. واقعا جا داره روانشناسهای کودک دربارهاش، تحقیق کنند که چطور میتونه حسنی که فقط جمعهها میرفت مکتبخونه رو تا تیم ملی المپیاد ریاضی ارتقا بده.
البته این چیزهایی که از روش تربیتی مادرها گفتیم مربوط به دهه شصته. مادرهای 1400، کلا فرق میکنند. یعنی بچهای که تو دهه شصت از درخت توت همسایه بیاجازه توت برمیداشت و به خاطرش، سه روز حصر خانگی میشد با یه وعده غذا، الان اگه از گاوصندوق خاله ساناز اینها طلا برداره با جمله "عزیزم به نظرت رفتارت مناسب بود؟" به اتاقش فرستاده میشه تا درباره آثار سوء دزدی بر اخلاق انسانی تحقیق کنه، با اینترنت نسل چهار!
اون مجری نسبتا محترمی که میگه مادر، محترم نیست احتمالا از همونهاست که تو مهمونی زنعمو مریم یه رون مرغ اضافه برداشته و وقتی به خونه برگشتن مامانش با گفتن جمله "تو میخواستی من رو جلوی جاریم، سکه یه پول کنی" چنان فلفلی به دهنش مالیده که اگه به دهن دستفروشهای دهلی بریزی تغییر تابعیت میدن. یعنی مورد داشتیم واسه این رون مرغ بلکه بال مرغ اضافه چنان دعواش کردن که مرغه اومده تو خواب مادرش و گفته «حاج خانم، رون منه. راضیم» که تو همون خواب یه جوری سرش جیغ کشیده پرهای مرغه ریخته و مرغ گردون شده!
خلاصه داداش! مادر با همه خوبیها یا اشتباهاتش جلوه رحمت خداست. سرت رو بلند کن، کف پاش رو میبینی.