راستش را بخواهید این کلمه را هیچکس نمیتواند درست توصیف یا معنی کند چون بارها پیش آمده که دوست ،دوستش را به عرش رسانده یا بالعکس به خاک سیاه نشانده...به قول شاعر بزرگمان دشمن دانا به ز دوست نادان...اما از نظر من دوست آن است که گیرد دست دوست،درمواقع شادی و پولداری و قدرتمندی نمیتوانی دوست را از دشمن تشخیص و تمیز دهی اما در سختی ها در مراحل آخر در تنگناها در تنگدستی ها و بیماری ها و جنگ ها میتوانی بفهمی دوست کیست ! بدخواه کیست.
آدمی باید کسی را داشته باشد که با او ندار باشد و سفره دلش را پیش او بگشاید و سینه اش را بشکافد و راز سر بمهر را در جوارش فاش سازد اما ...اما را دیگر خودتان میدانید ....
فقط بگویم معرفت از جایی شروع میشود که صبر تمام میشود و رفاه و آرامش به خطر می افتد....
دوستان عیب همدیگر را به هم میگویند اما در مقابل غریبان می پوشانند ، دوستان پشت سر هم غیبت نمی کنند و حسادت و کینه و بد دلی نمیورزند....دوستان صلاح دوستشان را به تصمیمش ارجحیت می دهند و هیچگاه بخاطر حرف دیگران دوستشان را نمی رنجانند مگر به صلاح خودش....
صداقت و صداقت و باز هم صداقت و صبر و معرفت ستون های یک دوستی جاودانند که اگر هر کدامشان فرو ریزد این بنا سست میگردد....
و دیگر خودتان همه چیز را میدانید اما
عالم بی عمل به چه ماند .....!؟(پس بی عمل نباشید)