ویرگول
ورودثبت نام
نسترن فردوسی
نسترن فردوسینسترن فردوسی‌ هستم ،لایف کوچ. به آدم‌ها کمک می‌کنم زندگی‌شان را آگاهانه بازطراحی کنند؛ طوری که شبیه خودشان باشد، نه نسخه‌ای تحمیلی از بیرون. اینجا زندگی را مثل یک اثر هنری نگاه می‌کنیم و می سازیم.
نسترن فردوسی
نسترن فردوسی
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

۵ اشتباهی که در ۲۰ سالگی باعث شد فرصت‌های مالی‌ام را از دست بدهم

همیشه فکر می‌کردم برای سرمایه‌گذاری باید یک رقم گنده داشته باشم، یا اینکه باید مثل گرگ‌های وال‌استریت همه‌چیز را پیش‌بینی کنم. اما حالا که به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم بزرگترین دشمن دارایی من، نه تورم بود و نه وضعیت اقتصادی؛ بلکه «تصمیمات از روی ترس» و «عدم تمرکز» بود.

اگر در دهه ۲۰ زندگی‌تان هستید، این ۵ اشتباه من را بخوانید تا بهای سنگینی که من پرداختم را شما نپردازید.

۱. استراتژی «همه جا و هیچ‌جا» (تکه تکه کردن سرمایه خرد)

بزرگترین اشتباه من این بود که به سرمایه‌گذاری خرد در طلا اعتماد نداشتم. فکر می‌کردم چون پولم کم است، باید آن را پخش کنم. بخشی را در بانک می‌گذاشتم (که عملاً سوخت می‌شد)، بخشی را دلار می‌خریدم و بخشی را طلا.

نتیجه چه شد؟ چون مبالغ در هر بخش ناچیز بود، قدرت رشد سرمایه‌ام عملاً حس نمی‌شد. به جای اینکه روی یک دارایی امن و با نقدشوندگی بالا (مثل طلای مستعمل یا صندوق طلا) تمرکز کنم تا به یک «عدد قابل توجه» برسم، انرژی و پولم را پراکنده کردم و از جادوی سود مرکب جا ماندم. الان بخش عمده ای از پس انداز من به شکل طلا در گالری فردوسی ذخیره می شود.

۲. فروش از روی ترس (وقتی ملک را به حراج گذاشتم)

در دوره‌ای که بازار ملک کمی راکد شده بود و از رشد دلار جا مانده بود، ترس تمام وجودم را گرفت. فکر کردم سرمایه‌ام در حال نابودی است. ملک را فروختم تا به خیال خودم وارد بازارهای پربازده‌تر شوم.

درس عبرت: من فراموش کرده بودم که بازارها همیشه با هم رشد نمی‌کنند. ملک همیشه با تاخیر اما با قدرت جبران می‌کند. فروختن دارایی فیزیکی در کف قیمت، فقط به خاطر «ترس از عقب ماندن»، بزرگترین هدیه‌ای بود که به خریدار آن ملک دادم!

۳. نادیده گرفتن «سرمایه‌گذاری روی خودم»

در ۲۰ سالگی فکر می‌کردم فقط باید پول پس‌انداز کرد. اما حالا می‌فهمم که بهترین سرمایه‌گذاری، یاد گرفتن یک مهارت درآمدزا بود. من میلیون‌ها تومان صرف خرید چیزهای بی‌ارزش کردم، در حالی که اگر آن زمان هزینه یک دوره آموزشی تخصصی یا یادگیری زبان را می‌دادم، قدرت درآمدزایی‌ام چند برابر می‌شد. پول را می‌توان دوباره به دست آورد، اما زمانِ یادگیری در ۲۰ سالگی برنمی‌گردد. اکنون به یادگیری های جدید اهمیت زیادی می دهم.

۵. هزینه‌های کوچک، سوراخ‌های بزرگ

من به «اثر لاته‌ای» بی‌توجه بودم. هزینه‌های روزمره و خریدهای کوچکی که فکر می‌کردم به جایی برنمی‌خورد (از اشتراک‌های بلااستفاده تا خریدهای هیجانی لباس). وقتی در پایان سال حساب‌کتاب کردم، دیدم مجموع این مبالغ کوچک می‌توانست یک سکه تمام‌بهار آزادی شود.

سخن نهایی با شما

اگر امروز در شروع مسیر هستید، یادتان باشد: ثبات قدم از نبوغ اقتصادی مهم‌تر است. اجازه ندهید ترس، برای دارایی‌تان تصمیم بگیرد و سرمایه‌تان را قبل از اینکه قد بکشد، با شاخه به شاخه پریدن هرس نکنید.

نظر شما چیست؟ شما هم تجربه مشابهی در فروش عجولانه یا تقسیم اشتباه سرمایه داشته‌اید؟ در کامنت‌ها برایم بنویسید تا از هم یاد بگیریم.

من را در اینستاگرام دنبال کنید.

اینجا بصورت روزانه آپدیت می شود.follow
خریدار ملکدوره آموزشییادگیری زبانسرمایه‌گذاری
۱۳
۰
نسترن فردوسی
نسترن فردوسی
نسترن فردوسی‌ هستم ،لایف کوچ. به آدم‌ها کمک می‌کنم زندگی‌شان را آگاهانه بازطراحی کنند؛ طوری که شبیه خودشان باشد، نه نسخه‌ای تحمیلی از بیرون. اینجا زندگی را مثل یک اثر هنری نگاه می‌کنیم و می سازیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید