
سلاممممممممم ویرگوووووووول! 🎈
ببین... اصلاً نمیدونم چطوری شروع کنم. یعنی راستش رو بخوای یه لحظه خواستم برم تو حالت شاعرانه، بنویسم:
"ای خانهی کلمات گمشده، ای پناه واژگان زخمی..."
بعد خودم تو ذهن خودم خندیدم. چون تو اصلاً از اون آدمای رسمیباز نیستی.
تو یه تیکهی گرمِ اینترنتی.
یه جا که آدم میاد بشینه واسه خودش غر بزنه، شعر بگه، دل بده، دل بکنه، و تو هیچوقت نمیگی: «اِی! این حرفا رو نزن اینجا!»
تازه… یه خوبی دیگهتم اینه که تو هیچی از آدم نمیخوای.
نه کپشن باحال، نه فالوور، نه لایکِ صدتا، نه استوری هرروز، نه ادای «من یه نویسندهام»...
تو فقط میگی:
«عزیز دلم، بیا. بنویس. فقط بنویس. مهم نیست چی.»
یعنی مثلاً یه روز یکی میاد فقط یه خط مینویسه:
"خستم."
و تو میگی:
«باشه. همینم قشنگه.»
و یه روز یکی میاد هزار تا پاراگراف مینویسه، از عشق و جنگ و مرگ و فلسفه تا دندوندرد و قیمت صابون!
و تو باز میگی:
«دمت گرم. ادامه بده.»
ویرگول جان، تولدته. ولی راستش حس میکنم این ماییم که باید کادو بدیم. چون تو همیشه حواست به ما بوده.
حتی وقتی خودمون حواسمون به خودمون نبود.
تو همون دوستی هستی که هیچوقت نمیپره وسط حرفت.
همون دوستی که وقتی میگی "یه چیزی بنویسم دلم وا شه"، نمیگه:
"اِی بابا باز تو؟"
میگه:
"بیا، صفحه مال توئه."
من گاهی با تو خندیدم، گاهی با تو گریه کردم، گاهی با تو فحش دادم (آره راستش)، گاهی هم با تو فقط خیره شدم به سفیدی صفحه.
و تو همیشه گفتی:
«عیبی نداره. بیا فردا دوباره امتحان کنیم.»
خب حالا...
هییییی تولدت مبارک دیگه! 🎂
حالا شمع نداری، کیک نداری، ولی یه عالمه آدم داری که با دلشون پیشتن.
آدمایی که نوشتن تو رو با نوشتن توی تو یاد گرفتن.
آدمایی که حتی اگه یه روز بری، نمیرن سراغ یه پلتفرم دیگه...
چون تو یهجور خاصی توی دلشون جا شدی.
حالا تولدت مبارک که باشه،
اما به شرطی که
تو هم همیشه باشی. همینجوری. خودت. بیادعا. بیفیلتر. بینقاب.
رفیق کلماتم، دوست بیاسمم، سایت گرم بیسر و صدای من...
تولدت هزار بار مبارک!
🧡
پ.ن: خیلی خوشحالم که تو هم خردادی هستی💙😉
