سلام! خیلی وقت بود تو ویرگول چیزی ننوشته بودم. یعنی حرف داشتم واسه گفتن ولی موقع پست گذاشتن پشیمون میشدم. این حتی تو جنبه های دیگه ی زندگیم هم بود. با دوستی که تنها آدمیه که وقتی زنگ بزنیم میتونم باهاش نیم ساعت، چهل دقیقه حرف بزنم، این مدت جوری شده بود پیام میدادم مریم باور کن خبر نگرفتنم بخاطر بی توجهی نیست، فقط حرف ندارم واسه گفتن. البته حرفم دارما، میخوام بگم به خودم میگم گفتن نداره. مثل ویرگول.
منتها نیلوفر حالمو پرسید و بخاطر پیامش تصمیم گرفتم بیام همین نگفتنی ها رو تعریف کنم.
این مدت یه سفر پنج روزه راهیان رفتم و خیلی تجربه ی جالبی بود. با عکساش توضیح میدم.
اولین ساعات سفر، این بسته های فرهنگی رو داده بودن با عنوان "هویت ساز باش" تا معلمای آینده ذوق داشته باشن:)
هویزه رو خیلی دوست داشتم.. تونستم یه عروسکم برای آبجی کوچولوم بخرم. و در جا زنگ زدم بهش گفتم برات سوغاتی خریدم! از همه بیشتر تو این سفر دلم براش تنگ میشد...
کلا روند کارمون اینجوری بود که ما با شوخی و خنده میرفتیم تا یادمان، اونجا راویا اشک مونو در میاوردن و بعد دوباره با خنده پا می شدیم دنبال عکس گرفتن و بازی!
ولی خداییش نهر خَیِّن جای غم انگیزی بود. حالا خوبه ما ماه شعبان رفتیم خیلی فضا گریه دار و مداحی و اینا نبود.
برگشتنی هم سد کرخه رو دیدیم بعد اومدیم.
حسن ختام از کتاب پیامبر و دیوانه ی جبران خلیل جبران:
شکست، شکست من، تنهایی من و دوری من
تو پیش من از هزار پیروزی عزیزتری،
و در دل من از همه ی افتخارهای این جهان شیرین تری.
شکست، شکست من، خودشناسی من و سرپیچی من،
از توست که میدانم هنوز جوانم و پای چابک دارم
و به دام تاج شمشاد پژمرده نمی افتم.
در توست که به تنهایی رسیده ام
و لذت رانده شدن و دشنام شنیدن را چشیده ام.
شکست، شکست من، شمشیر و سپر درخشان من،
در چشمان تو خوانده ام
که بر تخت نشستن یعنی برده شدن،
و فهمیده شدن یعنی هموار شدن، و دریافته شدن یعنی به نهایت خود رسیدن
و مانند میوه ی رسیده ای به زمین افتادن و خورده شدن.
شکست، شکست من، همراه دلاور من، تو سرودهای مرا خواهی شنید، و فریادهای مرا، و سکوتهای مرا،
و هیچکس جز تو با من سخن نخواهد گفت از تپش بالها،
و خیزش موجها،
و از کوههایی که شباهنگام می سوزند،
و تنها تویی که از شیب صخره ی روح من بالا می آیی.
شکست، شکست من، دلیری بی مرگ من،
من و تو با طوفان خواهیم خندید،
و با هم گور همه ی آنهایی را که در ما میمیرند خواهیم کند
و با اراده در آفتاب خواهیم ایستاد
و خطرناک خواهیم بود.
فقط اون تیکه اش که میگه: و خطرناک خواهیم بود😅