چند وقت پیش، استاد ادبیات، وقتی که داشت یک بیت رو معنی میکرد؛ در مورد واژهی "دیوار" برامون گفت.
ریشهی این کلمه، دیو+ار (پسوند شباهت) هست. قدیمیها میگفتن دیو(شیطان یا جن) یهویی جلوی روی آدم قرار میگیره. و چون دیوار چیزی بوده که جلوی آدم قرار میگرفته و راه رو میبسته، بهش این اسم رو دادن.
شما تا حالا به معنی این واژه فکر کرده بودید؟
من یکی که خیلی!
مخصوصا به همین لغت دیوار.
ولی در موردش سرچ نکرده بودم که جواب آماده رو ببینم. ترجیح میدادم خودم سعی کنم معنیش رو بفهمم. معنیش که البته واضحه. یه کلمهایه که پر استفاده ست و کسی نیست که ندونه دیوار یعنی چی. اما منظورم ریشهاش هست. یعنی مثل استاد اینو بفهمیم.
راستش حس میکنم به خاطر این پست قراره دیوانه خطاب شم!
شده تا حالا این که ریشهی یه واژه چیه ذهنتون رو مشغول کنه؟
شده چند وقت یه بار یاد یه کلمه بیفتید و سعی کنید اون رو توی ذهنتون اون قدر بالا پایین کنید که معنیش رو بفهمید؟
تا حالا براتون سوال شده که چرا ما اصلا از این واژه برای این پدیده استفاده میکنیم؟
یا حتی حروف یک واژه. مثلا شده با خودتون فکر کنید چرا قدیمیها فکر کردن حروف کلمهی "مهر"، برای رسوندن مفهوم مهر و محبت مناسبه؟
یا چرا مادر رو که اولین کسی هست که بچه باهاش ارتباط میگیره با حرف میم شروع میکنیم؟
شاید به خاطر حروفی باشه که در آغاز زبان آموزی برای بچه تلفظشون راحتتره.
یا.. نمیدونم.
این سوالات شاید توی یه مدت طولانی فقط چند بار به ذهنم بیان. وقتی همچین اتفاقی میفته، حس میکنم از دنیای کلمات جدا هستم. شاید برای کمتر از یک ثانیه. ولی حس عجیبیه. این که به نظرت بیاد کلمههایی که داری میشنوی معنی ندارن. حتی اسمت. شده که حروف فامیلیتون رو جدا جدا در نظر بگیرید و فکر کنید که چرا مردم شما رو به ترکیب این حروف صدا میزنن؟ آیا این حروف به معنی شما هستن؟
یه بار از مادرم سوالی که بالاتر در مورد مهر مثال زدم رو پرسیدم. گفتم به نظرت آدمای اولیه چطور کلمهها رو میساختن؟ مامانمم خیلی ساده جواب داد: زبانها رو خدا آفریده و علمی بوده که به انسان داده شده.
اشاره به آیهی «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»
جواب قانعکنندهایه. ولی من که هنوز از این سوالات به سرم میزنه.
سوره الرحمن آیهی ۴: به او تعلیم نطق و بیان فرمود.
زبان، وسيله بيان است، اصل بيان هديه الهى است. قدرت بيان، جلوهاى از رحمت الهى است. تفسیر نور، محسن قرائتی