پوریا خزائی
پوریا خزائی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

سفر شازده کوچولو به ابرها - داستان پیوستن من به ابر آروان

ابر آروان یک شرکت های‌تکه که توی حوزه فناوری ابری فعالیت میکنه و کارش رو از سال ۱۳۹۴ شروع کرده. در واقع کار این شرکت فراهم کردن زیرساخت یکپارچه ابری برای استارتاپ ها و سازمان هاعه.

همه چی از رویداد سوار ابرهای ۱۳۹۸ ابر آروان شروع شد. رویدادی که باعث برق زدن چشمام شد. تمام اون جمعیتی که اونجا جمع شده بودن. لقب های باحالی که روی کارمندانش بود (مثل شوالیه بک اند، مهندس فرهنگ، دلیر، دلاور، برومند و ..…) و اون همه تعریفی که از بقیه شنیده بودم توی اون روز باعث شد تو راه برگشت پیش دوستام بگم یه روزی من بالاخره توی این شرکت کار میکنم. اون زمان توی 17 سالگیم برای اونا خنده دار بود. حتی تا یه جایی برای خودم. اما یه چیزی تو دلم میگفت تلاش کردن براش ضرری نداره.

فردای اون روز نقاط ضعف و قوتم رو برای خودم لیست کردم. از نظر مهارت های نرم خیلی مشکل داشتم و از نظر مهارت های فنیم خیلی جای کار بیشتر داشتمو دارم. برای همین سعی کردم تو رویدادهای مختلف شرکت کنم. شروع کردم به تمرین و تمرین برای بالا بردن مهارت های نرم، تحقیق و انجام دادن پروژه های مختلف دلی برای بالا بردن مهارت های فنی ام.

خلاصه سرتونو درد نیارم بعد از تقریبا دو سال و نیم توی یه رویداد به اسم الکام استارز ثبت نام کردم. اسم پنج نفر از هم کلاسی ها و سال پایینی های هنرستان مون رو (که اسما بودن رسما نه ?) توی لیست اون تیم رد کردم تا فقط بتونم توی اون رویداد شرکت کنم. که از این پنج نفر فقط مهدیار بود که بهم توی اون رویداد کمک کرد. خیلی استرس داشتم موقع ارائه. اولین بارم بود که داشتم جلوی یه جمعیت به صورت رسمی ارائه می دادم و خیلی از اتفاقاتی که ممکن بود بیفته میترسیدم. خیلی استرس داشتم ولی خداروشکر یه ارائه خوب داشتمو شاهین طبری منو توییتم کرد. خیلی حس خوبی داشتم. جدای از مقام آوردنم توی اون رویداد که باعث شده بود حس خوبی داشته باشم بیشتر بخاطر دیدن پیشرفت توی خودم بود اون حس خوبی که داشتم.



دیدن پیشرفت تو خودم حس خیلی خوبی داشت ولی کافی نبود. وقت عمل بود. با پیگیری زیاد به دنبال عملی کردن ایده ام بودم. برای عملی کردن ایده ام با کمک و حمایت مدیر مدرسه‌مون آقای نوروز پور و دکتر ورقایی طرحمون رو تا آموزش و پرورش منطقه هفت بردیم. تونستیم تاییدیه اجراش رو روی یک سری هنرستان های منطقه هفت بگیریم ولی مثل خیلی از استارتاپ های دیگه با یه مشکل اساسی مواجه شدیم. مشکل "مالی". از اونجایی هم که هیچ کدوم از اعضای تیمی که اون روز انتخاب کرده بودم هم همراهم نبودم و خودم تنها بودم خیلی سخت بود برام ادامه دادن.

ولی از اون طرف مقام آوردن توی الکام استارز ششم باعث شد که برای یک مصاحبه ابتدایی به شرکت ابر آروان معرفی بشم. توی پوست خودم نمیگنجیدم. مصاحبه به عنوان برنامه نویس جونیور بود. خیلی استرس داشتم. بالاخره شرکتی بود که تقریبا دو سال بود به عنوان هدف اصلیم برای اونجا یا یک جایی توی اون سطح داشتم تلاش میکردم.

برای کسایی که انیمیشنی هستن میتونم بگم مثل فلینت لاکوود بودم رو توی ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی ۲ که داشت به لیو کورپ، شرکت لامپی شکل آرزوهاش میرفت. یه پروسه و چند مصاحبه رو پشت سر گذاشتم. بعد از هر مصاحبه خیلی استرس داشتم ولی خداروشکر با اومدن ایمیل قبول شدنم و دفترچه فرهنگ آروان یه نفس راحت کشیدم. داشتم فقط به مانیتورم نگاه میکردم. خیلی خوشحال شده بودم. بعد از چند دقیقه پردازش کردن موضوع بالاخره مدارکمو فرستادم و بعد از سه روز کارمند آروان محسوب میشدم. یجورایی مثل رویایی بود که به حقیقت پیوسته بود.

الانم تقریبا 6 ماه هستش که توی ابر آروان مشغول به کار هستم. یک شرکت خوب با فرهنگ کاری فوق‌العاده که باعث میشه کمتر مواقعی پیش بیاد که حس بدی موقع کار کردن داشته باشی. یک شرکت که توش کسی دانش و تجربش رو مثل یک گنج گران بها مواظبت نمیکنه و اون ها رو با تمامی اعضای شرکت به اشتراک میذاره. نظر همه توی این شرکت شنیده میشه. جایی که حرف های همه کارکنان شنیده میشه و از روز به روز کار کردن توی این شرکت دارم لذت میبرم.

البته رسیدن به ابر آروان قطعا پایان این قصه نیست بلکه تازه شروع داستان طولانی زندگی من به عنوان یک پسر 20 ساله هستش و واقعیت امر هم نمیدونم چه راهی جلوی پام هستش. ولی این موضوع رو میدونم که سفر به ابرها تازه رسیدن به فرودگاهی بود که قراره من رو به بالاتر از ابرها هدایت کنه. من به این مسئله ایمان دارم :)

من پوریا خزائی هستم و این متنی که الان خوندین اولین ویرگول منه. دوست داشتم تجربیات این چند سالم رو تو قالب یک متن بنویسم. چون از نظر خودم این چند سال اخیر زندگی من خیلی جادویی بودن و دوست داشتم این تجربه جادویی رو باهاتون به اشتراک بذارم. امیدوارم ذره ای توی راهتون با این نوشته کوچولو از شازده کوچولو بهتون کمک کرده باشم.

ابر آروانشازده کوچولوبرنامه نویسیسوار ابرها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید