تا همین یکی دو هفته پیش من شناخت زیادی از فعالیت در ویرگول نداشتم. در همین حد میدونستم که فضایی برای نوشتنه. داستان فعالیت من در ویرگول از اینجا شروع شد که یه آگهی دوره کارآموزی تولید محتوا باعث شد فرم پر کنم و رزومه بفرستم. اما با وجود اینکه روز جلسه معارفه مشخص شده بود هنوز مردد بودم که دوره رو شرکت کنم یا نه.
با این حال اولین نکته مثبتی که باعث جلب توجه من شد. تعیین اختیاری روز معارفه بود. اما با توجه به شرایطم دو تا مشکل وجود داشت: یکی نوشتن متن حداقل 1000 کلمهای و دوم 8 ساعت فعالیت در طول روز. خلاصه بعد از جلسه و آشنایی مختصر با مدیر و تسهیلگر، قرار شد قبل از عضویت در گروه کارآموزی حداقل 500 کلمه روزانهنویسی در طی ۵ روز در محیطی مثل ویرگول داشته باشیم.
روز اول بعد نوشتن متن به تسهیلگر پیام دادم، نمیشه متن رو بصورت فایل بفرستم؟ ایشون گفتن ساختن اکانت در ویرگول رو باید در نهایت انجام بدید. پس چه بهتر از همین الان شروع کنید. البته قبلش یه سرچی انجام داده بودم و میدونستم چطوری میشه اکانت ساخت؛ اما دنبال یه راه بیدردسر بودم که نشد. در نهایت با یه توفیق اجباری وارد محیط ویرگول شدم.
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشه. تصور من این بود قراره 5 روز روزانهنویسی انجام بدم و بعد دوره کارآموزی با دریافت تیتر و مقالهنویسی و آموزشهای دیگه ادامه پیدا کنه. اما بعد از 5 روز که وارد گروه شدم تازه فهمیدم برنامه روزانهنویسی سر جاشه و باید متمم خوانی رو هم بهش اضافه کنم.
اوایل مدیریت زمان برام خیلی سخت بود. یا باید از کارهای خودم میزدم یا اینکه کارآموزی رو رها میکردم. ولی حس مثبتی که از آدمای این تیم گرفتم دوست داشتم ادامه بدم و از طرفی میخواستم خودم رو هم محک بزنم. ببینم میتونم یه تعادل بین برنامههام ایجاد کنم. هفته اول سخت بود اما سعی کردم تقریباً به تعهداتم پایبند باشم.
نکته جالب بعدی گروه، استفاده از واژه مرامنامه به جای کلمه خشک قوانین بود. مدیر گروه خودش رو مدیر نمیدید در حالی که مدیر بود و رفتار سازمانی رو خوب بلد بود. قدم به قدم به ما کمک میکرد که ایراداتمون رو رفع کنیم و اگه نکته مثبتی وجود داشت تشویق میشدیم. تسهیلگر مهربون گروه هم که با حوصله متنها رو میخوند و اشکالات رو تدریجی در قالب نکته گوشزد میکرد و به سوالای ما جواب میداد.
البته جدیت هم در کنار رفتار دوستانه وجود داشت. مثلاً اگه کسی فعالیت روزانهشو رو انجام نمیداد از گروه حذف میشد. چند نفر به همین دلیل از گروه حذف شدند و این کار باعث شد من احساس کنم زیر تیغ گیوتین قرار دارم و هر لحظه ممکنه طناب رها بشه و من از گروه حذف بشم. که خوشبختانه فعلاً هستم. البته امیدوارم که این گروه پا بر جا باشه و من و بقیه بتونیم چیزای بیشتری از این تیم یاد بگیریم.
وارد شدن من به این گروه بهانهای شد تا خودم رو به چالش بکشم و بتونم روی یکی از نمیتونمهای ذهنم خط بکشم. تا قبل از این ماجرا مدیریت تعداد کلمات در روز برام سخت بود و همین دلیلی میشد که تصور کنم من توی نوشتن کُندم و از این بابت به خودم استرس وارد میکردم. البته چند وقتیه دارم تمرین میکنم افکار منفی رو از خودم دور کنم.
در آخر میخوام بگم ما نباید به خودمون تلقین کنیم که توانایی انجام هر کاری رو نداریم. در حالی که ما قابلیتهایی داریم که شاید خودمونم از اونا غافلیم. این افکارمون هستند که ما رو به انجام کاری تشویق میکنن یا مانع انجام اون میشن. پس سعی کنیم همیشه مثبت فکر کنیم.
حضرت علی (ع) میفرماید: هر گاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز؛ زیرا ترس از آن کار، بزرگتر از خود آن کار است.