قرآن معجزه الهی مهجور ۲۹
« آدم: خدایا چرا شیطان را افریدی تا مرا بدبختـ کند؟!»
« ابلیس: خدایا چرا آدم را آفریدی تا منشاء بدبختی من باشد؟!»
بسمالله الرحمن الرحیم
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۲۰)
وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ (۲۱)
شیطان حرفش را دربارۀ گمراهکردنشان به کرسی نشاند و جز عدهای مؤمن، همگی دنبالهروِ او شدند.
او بر آنها مسلط شد، آنهم بهاختیار خودشان، تا آنهایی را که آخرت را باور دارند، متمایز کنیم از آنهایی که دربارۀ آن مردّدند. آخر، خدا مراقب همه چیز هست.
( سوره مبارک سبأ )
نکات برگرفته از تفاسیر:
وقتی شیطان از درگاه خداوند بر اثر تکبر و حسادتی که نسبت به حضرت آدم ( ع ) داشت رانده شد، ضمن نسبت دادن گمراهی و انحرافش به خدا گفت: حالا ببین چه بلایی سر این آدم و فرزندانش بیاورم. همیشه در کمینش خواهم بود و به محض اینکه زمینهای برای گمراهی و به بدبختی کشاندن آنها بیابم، دست بکار میشوم و با وسوسه و طنازی و جلوهگری و آرایش گناهان آنها را به ظلالت خواهم کشاند. و فکر کنم بتوانم بیشتر آنها را جهنمی کنم. شاید اندکی از انها را نتوانم. ولی گمان من این است که بیشترشان را به دنبال خودم خواهم کشاند. حالا بنشین و ببین ای خدای قادر و متعال که چنین کاری خواهم کرد یا نه؟ و ان وقت که تقریبا بیشترشان جهنمی شدند، متوجه میشوی که چه چیزی را بر من برتری دادی و گفتی به او سجده کنم. ثابت خواهم کرد که این موجود حقیر و خونریز اصلا لیاقت خلیفهگری تو را ندارد و خواهی فهمید که بدکسی را به جای من که برتر از او بودم به عنوان خلیفه برگزیدی. و کلا بد کردی!!
ولش نمیکنم ، از چپ و راست و بالا و پایین و از هر جایی که بتوانم به او حمله خواهم کرد و خواهی دید که این نادانان را با خودم شریک و همراه خواهم کرد.
خداوند به شیطان گقت: زیاد ور ور و غلط اضافی نکن و برو هر کاری از دستت برمیآید بکن. اما بدان تو هیچ تسلطی بر بندگان من و آنان که مرا خالصانه عبادت کنند و خالصانه بر من توکل کنند نخواهی داشت و اصلا به تو حتی اجازه نزدیک شدن به آنان را نخواهم داد. اما مطمئن باش که جهنم را از تو و هر کس که دنبالهرو تو باشد پر خواهم کرد.
خداوند به حضرت آدم ( ع ) و حضرت حوا ( ع ) و فرزندان آن دو هشدار جدی داد که همیشه مواظب شیطان باشند که دشمن قسم خورده آنان است. و خیال دارد و نقشه میکشد که همگی شما را بدبخت و بیچاره کند. پس مبادا که هرگز او را دوست خود بگیرید و گول وسوسههایش را بخورید.
وقتی شیطان شنید که قوم سبأ دعا میکنند که خدایا:
«فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا»
«خدایا، فاصلۀ بین شهرها و روستاهایمان را زیاد کن!»(سبأ۱۸)
فهمید که گمانش در به انحراف کشاندن ادمیان ، در مورد قوم سبأ راست درمیآید و میتواند بسیاری از انها را به انحراف بکشاند و دنبالهرو خود بکند.
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ
چرا که این دعا بوی خودخواهی و تکبر و اشرافیگری میدهد.
اگر نه چه معنی دارد چنین دعایی بکنند؟ و از خدا بخواهند که راههایی به آن خوبی و سرشار از امنیت و آسایش که زن و مرد و فقیر و غنی در کنار هم و در تمام مدت شبانه روز میتوانند به راحتی تردد کنند، تبدیل به راههایی با فاصله زیاد بکند. یعنی اسایش و امنیت را تبدیل به مشقت و ناامنی کند. چرا؟
برای اینکه در این صورت دیگر فقط ثروتمندان میتوانند سفر کنند و اشرافیگریشان را به ظهور برسانند و بر فقرا فخر فروشی کنند. و اینجا بود که وسوسههایش را شروع کرد.
و به گفته امام صادق( ع ) مثل زنبورهایی که دور گوشت میچرخند و تا فرصت ببینند قسمتی از آن را میربایند، شروع به وز وز کردن دور سر آنها کرد و تا منحرفشان نکرد و بدبخت و بیچاره دست از سرشان برنداشت.
و این ستمی بود که قوم سبأ خود بر سر خود آوردند.
وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ
این خودشان بودند که با عمل اختیاری ابلیس را بر خود مسلط کردند و با اختیار خود پیروی شیطان را پذیرفتند. و این کار را به خاطر فخرفروشی و لذت آن کردند. حالا چرا فخرفروشی کردند به خاطر اینکه به آخرت شک داشتند. و اصلا منشا پیروی از شیطان شک به آخرت بود. پس از خدا خواستند راهها را دور و دراز کند تا آنها بتوانند فخرفروشی و تکبر کنند و در نتیجه دنبالهرو شیطان شدند. تا چه شود؟ تا آنان که به آخرت شک داشتند از آنان که به آخرت یقین داشتند، متمایز گردند.
«لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ»
یعنی منشاء گمراهی و به بدبختی افتادنشان نفس سرکش خودشان بود نه وسوسه شیطان.
همچنان که منشاء گمراهی شیطان و به بدبختی اقتادن شیطان هم نفس سرکش خودش بود نه آفرینش آدم. همچنان که شیطان نمیتواند گمراهی خودش را به آفرینش آدم و خدا نسبت بدهد، ادم هم نمیتواند بدبختی خودش را به آفرینش شیطان و خدا نسبت بدهد.
یعنی نه آفرینش آدم باعث بدبختی شیطان شد و نه آفرینش شیطان قبل از ادم منشاء بدبختی آدم است.
هر چه هست زیر سر نفس اماره ادم و نغس اماره شیطان است.
همانطور که حسادت و تکبر شیطان باعث انحرافش شد، همانطور هم فخرفروشی و تکبر قوم سبأ باعث انحرافشان شد.
خداوند شیطان و آدم را چه قبل و یا چه بعد از هم میآفرید، هیچکدام منشاء بدبختی دیگری نبود.
یعنی در گمراهی ادم و شیطان نفس اماره هر کدام منشاء بدبختی آنهاست، که باید آن را با تقوی ورزیدن تبدیل به نفس لوامه و در انتها تبدیل به نفس مطمئنه بکنند.
بله خدا کارهایش حساب و کتاب دارد و همیشه مراقب است تا آنکه میخواهد به سعادت برسد با دلیل و منطق و مدرک و البته با «سعی و اختیار» به سعادت برسد و انکه میخواهد خودش را بدبخت کند با دلیل و منطق و مدرک و البته با « سعی و اختیار » بدبخت کند.
«رَبُّكَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ»
و این معنی کلمه « لِنَعْلَمَ » در آیه ۲۱ سوره سبأ است.
«وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ»
شیطان بر آنها مسلط شد، آنهم بهاختیار خودشان، تا آنهایی را که آخرت را باور دارند، متمایز کنیم از آنهایی که دربارۀ آن مردّدند. آخر، خدا مراقب همه چیز هست.