ویرگول
ورودثبت نام
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩے
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩےمتولد ۸۶ تبریز نویسنده رمان‌های دو امپراطور و یک ملکه، سلیله سودازده افول خور کباد
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩے
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩے
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

در بحبوحه جنگ!

آرامی را فراموش کرده‌ام.
تشویشم، سراپا!
خواب‌هایم پر از کابوس‌اند و از بیداری گریزان‌ام.
زنده‌ام،
ولی ندانم تا به کی؟
اگر زنده بمانم چه؟
اگر مردمی را ببینم غرق در خون، خانه‌هایی ویران، کودکانی گریان، اگر پهباد و موشک ستاره آسمانم شوند چه؟
اگر آتش خرمنم را بسوزاند به کجا بگریزم؟
به راستی که ریشه دوانده‌ام در ایران!
بارالهی!
جانم را بگیر،
هزاران بار بگیر، ولیکن از عزیزانم دست بشوی!

تو که می‌دانی ترس‌هایم را؟ نگرانی‌هایم را؟
خداوندا!
خسته‌ام،
از جنگ زندگی برگشته‌ام! از نبردی تن به تن!
جانی در تن نیست!
پروردگارا!

خدایی کن برای کودکان زیر آوار!

برای یک ملت!

۱۴۰۴/۳/۲۴

خدایی کن برای کودکان زیر آوار!

جنگپهباد
۵۴
۹
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩے
مـهــدیـــســ امیـــرخــــاݩے
متولد ۸۶ تبریز نویسنده رمان‌های دو امپراطور و یک ملکه، سلیله سودازده افول خور کباد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید