《از کرخه تا راین》
فیلم از کرخه تا راین اولین اثر جدی ملودرام درباره جنگ در سینما است که بعدا آثاری به این زمینه کم کار اضافه شدند. قبل از این فیلم، فضای فیلمهای جنگی بیشتر یا در حدود حوادث اکشن مثل انفجارها و تیراندازیها تمرکز داشت و یا دنباله ارتباطات عقیدتی و ایدئولوژیک معمول در دفاع مقدس قرار داشت. در این فیلم، برای اولین بارغلبه زمینه محور داستان با عواطف آدمهای آن بود. نکتهای مثل دغدغه بینایی و یا نابینایی قهرمان قصه.
«از كرخه تا راین» با پرواز و پلاك آغاز میشود و با همین دو مؤلفه به پایان میرسد. با كنار زدن این شروع و پایان، نوبت شهادت میرسد. در ابتدا یكی از مجروحان شیمیایی در هواپیما جان میدهد و در پایان، سعید - قهرمانانه- از پای درمیآید و با كمی جلوتر آمدن، مصاحبه گزارشگران آلمانی را میبینیم، كه - تقریباً - با همان فاصله زمانی نسبت به پایان فیلم وجود دارد. اینها همگی دایره بستهای را پدید میآورد كه آدمهای بعدیای را هم به دنیا فرامیخواند و تسلسل و تكراری میآفریند كه - دنیای - «از كرخه تا راین» را ابدی میسازد.
هنگامی كه چنین دنیایی ابدی باشد، مرگ و زندگی دو چیز متضاد نیست و هر یك در ادامه دیگری میآید و میرود. در این دنیا، «مرگ پایان كبوتر نیست» و نوعی پرواز است. در «از كرخه تا راین»، اولین پرواز، با پرواز «مهاجر» و پرواز هواپیما پیوند میخورد و با صدای ناله و با لكههای خون پای سعید، به دومین پرواز می رسیم. فضای این پرواز به قدری همدلانه است كه همرزمان «میخواهند یار سفر كردهشان را بخورند». سومین پرواز هم كه با محو شدن تصویر سعید با بخار دهان لیلا آغاز میشود و با مرور آخرین خاطره پایداری او به پرواز هواپیما و پلاك به جای مانده در دستان یوناس ختم میشود.
در این میان حتی امور دنیوی هم در راستای اهداف مورد نظر حاتمیكیا قرار میگیرد. دستگاه اسكن، به یك تونل زمانی بدل میشود كه سعید را به گذشته می برد و او را به خاطراتش پیوند میزند، و اتاق ایزوله چارچوبی میشود تا مانع رسیدن سعید به فاطمه و یادگار خود باشد؛ تا سعید در مقابل حضور با صلابت همسرش ذره ذره از پای درآید. هر چند كه فاصله میان مرگ و زندگی - در این دنیا – كم تر از این تغییر است.