تا حالا شده به این فکرکنین که چه چیزی را میخواهید یا دقیقا کجا و چه کاری رو دوست دارید انجام بدهید؟ اصلا هدفتان از زندگی چیست و دنبال چه هستین ؟ یا کاری که انجام میدهید یا رشته ای که در حال خواندن آن هستین را دیگه دوستش ندارین یا احساس کنین عمرتان را تلف کرده اید برای چیزی که نمی خواستین؟ اگر این سوالات در ذهن شما هم بوده پس اینجا باید بهتان گفت که هی رفیق آرام باش تو تنها نیستی این سوال ها هراز چندگاهی توی ذهن خیلی هایمان نقش میبنده . گاهی براش راه حلی پیدا نمیکینیم و گاهی هم بیخیالش میشیم وبا انرژی بد از این جریان به زندگیمان ادامه میدهیم ، گاهی هم دست از همه چی میکشیم و شروع میکنیم به سرزنش کردن خودمان ، وووو وهای فراوان دیگر. اما شاید با انجام یه سری تمرینا بتوانیم راه هایی که جلوی رویمان هستن رو ببینیم و کم کم آن ابرها رو کنار بزنیم تا جاده برایمان مشخص تر بشود.
خیلی وقتا فکرمیکنیم مدرک دانشگاهی تعیین کننده حرفه ای که در آینده باید در آن کار کنیم و دیگر هیچ کار دیگه انجام ندهیم اما خیلی از آدما در کنار مدرکشان از مهارتی که دارن درآمد کسب می کنند. یا اینکه در بعضی زمان ها جمله معروف از "من دیگه گذشته دیگه برام دیر شده " را خیلی از ماها ازش استفاده میکنیم اما اما اما هیچ وقت برای داشتن زندگی دلخواهتان ، برای یادگرفتن مهارت و چیزهایی که دوست دارین و تأثیرگذار بودن دیر نیست یا وقتهایی که فکر میکنیم اگر موفق باشیم حتما شاد و خوشبخت خواهیم شد ، در حالی که به قول کتاب " زندگی خود را طراحی کنید " « شادی و خوشبختی ، ناشی از طراحی زندگی دلخواهتون است. ". موفقیت و خوشبختی هیچ وقت متصل به یک هدف مشخص و پافشاری برای آن هدف نیست بلکه ما میتوانیم خیلی آزادانه تر و سبکتر زندگی کنیم .
نیازی نیست اصلا بترسین فقط باید یاد بگیرین چطوری زندگیتان را طراحی کنین تا بتوانین یک زندگی زایا یعنی خلاقیت مدام ، مولد و در حال تکاپو و تغییر وتکامل داشته باشین که پر از اتفاقای خوب و غیر منتظره براتیتان باشد. فکر میکنم که کتاب " زندگی خودت رو طراحی کنی " همانطوری که به من کمک کرد تا اتفاقاتی را در زندگیم تغییر بدهم،ممکنه بتواند به شما هم این کمک را بکند . در این مقاله قراره چند تا از تمرینایی که خودم از انجامشان لذت بردم و به من کمک کردن را بهتان معرفی کنم، شاید برای شما هم مفید و کمک کننده باشد .فقط باید قول بدهید که انجامشان بدین تا شاید بتوانید حس بهتری به دست بیارین.
زندگی ، موفقیت و خوشبختی دنبال را یک سری قواعد خاص و اصول مشخص نیست و هیچ چهارچوب معینی برای رسیدن رضایت شغلی و احساس رضایت از زندگی و داشتن حس خوشبختی وجود ندارد، بلکه این خود ما هستیم که با توجه به روحیات و علاقه هایمان باید ـآن قواعد و چهارچوب ها را بسازیم و هیچ وقت یک نسخه یکسانی برای همه انسانهای روی کره زمین وجود ندارد.
مشکل جاذبه ات رو پیدا کن
وقتی شماطرز فکر مبتنی بر طراحی را به دست بیارین ، میتوانید با کمک آن زندگی خودت را به درستی و خوبی طراحی کنین.هر چیزی که امروزه زندگی ما را آسان تر ، مولدتر، شادتر و حتی لذت بخش تر کرده ، به خاطر وجود مشکلاتی بوده که یک یا چند طراح را در یه گوشه ای از دنیا مجبور کرده که آستین ها را بالابزنند و طراحی هایی انجام بدهند که حاصل آن طراحی به وجود آمدن این روزهای ما و همینطور بهبود زندگی و محیط کار و تفریح ما شده است . هر جای دنیا به هر فضایی که نگاه کنیم میتوانیم دست طراح یا طراحان را برای حل آن مسائل و مشکلات ببینیم.
اما همه مشکلات را نباید انتخاب کنیم بلکه باید وقت و انرژی خودمان را برای حل مشکل درست، مصرف کنیم. در زندگی همه ما یک سری مشکلاتی وجود دارند که به بعضی از این مشکلات ، مشکلات نیروی جاذبه میگویند دقیقا مثل همان نیروی جاذبه که ما را بر روی زمین نگه داشته و چیزی نیست که بتوانیم در آن دخالتی داشته باشیم ، چه بخواهیم وچه نخواهیم وجود خواهد داشت. توی مشکلات جاذبه هیچ کاری از شما برنمیاید و باید راه دیگری را انتخاب کنید؛ مثل دوچرخه سواری که برای بالا رفتن از تپه رفتن حس سنگینی میکند و از این مشکل ناراحت است و نمیداند چیکار باید بکند. خب در این مشکل دوچرخه سوار نمیتواند مدار کره زمین را تغییر بدهد تا نیروی گرانشی تغییر پیدا کند و بتواند به راحتی به بالای تپه برود، پس کاری که باید انجام دهد در مرحله اول این موضوع را میپذیرد. وقتی پذیرفت حالا ذهن او آزاد شده تا موقعیت را بررسی کند و راه حل خود را پیدا کند . این دوچرخه سوار میتواند با کم کردن وزن خود و یا یادگرفتن آخرین فنون و مهارت های دوچرخه سواری در سربالایی این مشکل را راحتر حل کند .
مهم این است که دوست من جایی که واقعا و عملاً شانسی برای موفقیت در آن ندارید خودتان را درگیرش نکنید. اگر به اندازه کافی ذهنتان باز باشد و واقعیت را بپذیرید ، آن وقت آزاد خواهید شد تا مشکل را بازنگری کنین و راهی پیدا کنین که بتوانین در مورد مسائل مهم برای خود وارد عمل شوید و به بهبود وضع جهان هم کمک کنین.
ببین کجا ایستادی
ما باید یاد بگیریم که زندگی هیچ وقت از ما نمیخواهد که چیزی را که مورد علاقه یمان نیست انتخاب و بعد به اجبار خودمان را به آن علاقه مند کنیم. باید با احساسات و واقعیت های دورنیمان روبه رو بشویم .ما باید بدانیم کجا هستیم وتا وقتی این را ندانیم نمیتوانیم بفهمیمم کجا میرویم.
برای شروع اینکه بدانی کجایی ، کتاب یک تمرین جالب بهتان میدهد که با کمک آن ، از جایی که هستیم لازمه زندگیمان را در چهار حوزه : سلامت ، کار، بازی ، محبت بررسی کنیم.هیچ کس نمی تواند درباره این حوزه ها به غیر از خودتان نظر بدهد و همه ما احتیاج داریم در طول زندگیمان دست کم درون یکی از این حوزه ها تغییراتی ایجاد کنیم.این تمرین بهتان کمک میکند تا ببینید دقیقا شما کجا ایستادین.
حالا باید منظور هر کدام این حوزه هارا مشخص کنیم تا یه وقت اشتباهی انجامشان ندهیم.
منظور از سالم ، سلامت کلی ذهن ، بدن و روح است . یعنی سلامتی ذهنی ، جسمی و عاطفی . در ارزیابی کیفیت زندگی اینکه چقدر سالمی مهم.
منظور از کار شامل مشارکتهای شما در ماجرای زندگی است و حتی ممکن است برای انجام آن حقوقی دریافت نکنید و خیلی از مردم همزمان چندین کار را انجام میدهند.
بازی یعنی شادی مثل موقعی بازی کردن بچه ها. دقیق همان چیزی است که شادی و خوشی می آورد. کارایی که شما برای برنده شدن ، جلو زدن و موفقیت انجام میدهید بازی نیستن .بازی یعنی صرف انجام دادنش برای شادی است.
محبت هم مامیدانیم در زندگی هایمان محبت و عشق چقدر وجود داره .عشق منابع متفاوتی دارد مثل محبت والدین ، دوستان ، همکاران و حتی معشوقمان.
خب برای اینکه بتوانیم این ها را با هم ببینیم و یادداشت کنیم به یک داشبوری مثل شکل برای خودتان نیاز دارید.آن وقت جایی که هستین را روی هر یک از درجه ها (از صفرتا پر )علامت بزنید.توجه داشته باشین که قرار نیست تعادل بین همه این حوزه ها باشد و همه ما در زمانهای مختلف زندگی ترکیبات متفاوتی از این حوزه ها را داریم. ازخودتان بپرسین که در هرکدام این حوزه ها چه مشکلی وجود دارد و آیا مشکلتان ، مشکل جاذبه است یا خیر؟!
باید گفت که مفهوم تعادل آن چیزی نیست که ما تصور میکنیم ، در حقیقت ارزش کار ، سلامت ، تفریح و صرف زمان با هم متفاوت و از ارزش یکسانی برخوردار نیست که بخواهیم برای همه آن ها زمان یکسان در نظر بگیریم .ما باید خودمان طراح زندگی مان باشیم و باید ارزشمندترین بخش های زندگی خود را مشخص کنیم و براساس سبک زندگی و شرایط خود برای هرکدام زمان مشخصی بزاریم.
قطب نمای زندگیت
همیشه لازم نیست که بدانیم کجا میرویم ؛چون زندگی غیرقابل پیش بینی است و خیلی وقتا ما را غافل گیر کرده ، اما همیشه میتوانیم بدانیم که در مسیر درست هستیم یا نه. برای اینکه بتوانیم در مسیر درست حرکت کنیم و خودمان را بیشتر بشناسیم نیاز به یک قطب نما داریم و الان وقت آن است که وارد تمرین دوم بشویم .اجزای این قطب نمای ما شامل چشم انداز زندگی وکارمان است. برای یافتن این چشم انداز ها شروع کنین به نوشتن کمتر از یک صفحه تایپی درباره هر کدام و توضیح و دهید و ببینید در مسیر هستین یا نه .
برای مشخص کردن چشم انداز زندگی میتوانی با پاسخ دادن به این سوالت پیدایش کنی : چه چیزی به زندگی معنا مبخشد؟ چه چیزی زندگی شما را ارزشمند یا گرانقدر میکند؟ زندگی شما چه ارتباطی ا زندگی خانوادتان ، جامعه تان و دنیا دارد ؟ پول ، شهرت و موفقیت های شخصی شما ، چه نقشی در رضایت از زندگی دارند ؟ تجربه ، رشد و رضایتمندی شخصی در زندگی شما مهم است ؟ ما چرا اینجا هستیم ؟ معنا ومقصود زندگی چیست ؟ رابطه فرد با دیگران چیست ؟خانواده ما ، کشورما و بقیه دنیا چه جایگاهی دارند ؟ آیا به راستی نیروی برتر و انرژی ماورائی به نام خدا یا هر نام دیگری هست که بر زندگی ما اثر می گذارد ؟ نقش شادی و غم ، عدالت ، بی عدالتی ، عشق ، صلح و درگیری در زندگی چیست ؟
چشم انداز کار را هم میتوانی با پاسخ این پرسش ها دنبالش بگردی: کار چیست ؟ چرا انجامش میدیم ؟ چه ویژگی ای کار خب را متمایز میکند؟کار چه ارتباطی با فرد ، دیگران و جامعه دارد؟ کار خوب یا ارزشمند چیست ؟ تجربه ، رشد و رضایتمندی شخص ، چه ارتباطی با آن دارد ؟
اینکه به کدام سوالات جواب بدین یا به کدام ها جواب ندین این در اختیار شما ست .اینجا ممکن است اول فقط چیزی را به ذهنتان بیاید که موقع شغل یابی و استخدام در جایی مدنظرتان است یعنی شرح وظایف اما در این تمرین منظور چه کاری میخواهید انجام دهید و میخواهی بدانی چرا آن کار را می خواهید و چه معنایی برایتان دارد.منظور کاری که برای آن حقوق دریافت میکنید نیست و چشم انداز هر فرد با یک فرد دیگر متفاوت است مثل موضوع خدمت به دیگران ، پول ، سطح زندگی و رشد شخصی ، یادگیری مهارت ها و استعدادها و... ست.
بعد از نوشتن این دوچشم انداز ، یکبار دیگر هر دو را بخوانید و درباره آن بیاندیشید که 1- نگرش شما نسب به کار و نگرش تان نسبت به زندگی چطور همدیگر را کامل میکند ؟ 2- کجا ها با هم برخورد میکنند؟ 3- آیا یکی از آنها دیگری را به پیش می راند ؟ چطور ؟
بعد از اینکه انسجام و ادغام دو چشم انداز را انجام دادین شمال حقیق یعنی مسیری که برای شما درست است خودش را نشان میدهد.
خب حالا در ادامه بعد از نوشتن چشم اندازهایتان برای اینکه مسیر و علاقه یتان را پیداکنید باید یادداشت اوقات خوب را انجام بدهید .دوتا عنصر اهمیت زیادی در این تمرین دارند یکی عمل نوشتن که با آن لحظاتی را که خوشحال و غرق انجام کاری هستیم ثبت می کنیم و شامل فهرست فعالیتهای اصلی ، میزان علاقه و سطح انرژی شما در زمان انجام آن است و دیگری فکر کردن که چیزهایی را که در حال یادگیری هستیم ، کشف میکنیم. یعنی مرور فعالیت هایتان و توجه به اتفاقات ، بینش ها و رویدادهای غافلگیرکننده در واقع ، هر چیزی که سرنخی در مورد ویژگیهای مثبت و منفی کارتان به شما بدهد.این فعالیت هایتان را روزانه در دفترچه یادداشتی بنویسید وببینید در چه مواقعی مجذوب کارتان بوده اید و یا احساس انرژی فراوان کرده اید ، هر روز یا هرچند روز یکبار به یادداشت نویسی ادامه بدهید و سه هفته پیاپی اینکار را انجام دهید. در پایان هرهفته ، یادداشت خودتان را مررو کنین و بهشان فکرکنین و ببینید کدام فعالیتتان برایتان جذاب و انرژی زا بوده و کدام نبوده است.
تا اینجا شما دارید از یک سطح آگاهی به سطح بعدی میروید و در واقع آنچه که درباره خودتان هست را کشف میکنید.شما شروع به راهیابی کردین یعنی از جایی که هستین راه افتادین تا به مکان بعدی بروید و الان یک قطب نما ودفترچه یادداشت اوقات خوب خودتان را دارید و با کمک آنها میتوانین راه تان را پیدا کنید.
نقشه ذهنی
قدم بعدی دیدن انواع انتخاب های ممکن است تا بتوانین بیشترین تجربه و آزمایش را با پیش نمونه ها داشته باشین برای اینکار نیاز به یک نقشه ذهنی دارید. در حقیقت نقشه ذهنی یک نوع بازی با کلمات است .
نقشه ذهنی سه قدم دارد که شامل انتخاب موضوع ، ایجاد نقشه ذهنی ، ایجاد اتصالات فرعی و خلق مفاهیم (از راه مخلوط کردن ایده ها ).
در اینجا دفترچه اوقات خوبتان را که نوشتید مرور کنین و فعالیت هایی که به آنها علاقه داشتین و جذبشان شدین وانرژی گرفتین با دقت ببینید. یکی از فعالیت های مورد علاقه یتان را که میزان جذب و انرژیتان نسبت بهش بالا بوده را، بردارید. وسط نقشه بنویسید این قدم اول شماست. گام دوم درست کردن نقشه است که برای این کار ، در اطراف ایده اصلی پنج یا شش تا از نخستین واژه هایی که در ارتباط با آن به ذهنتان میرسد بنویسید.حالا این روند را با واژه های داخل دایره دوم هم تکرار کنین.سه یا چهار خط در اطراف هر واژه بکشید و به صورت تداعی آزاد ، هر واژه جدیدی را که فوراً به ذهنتان میرسد، بنویسید. نیازی نیست این واژه ها ربطی به موضوع وسط داشته باشن و اینقدر این کار را تکرار کنید تا دست کم سه چهار دایره واژه داشته باشید.
حالا حلقه بیرونی هر نقشه ذهنی را نگاه کنید و سه چیزی را که فوراً چشم تان را میگیرد بردارید . حالا با آنها شغلی برای خودتان تعریف کنید.
با انجام این تمرین ها میتوانید مسیرتان رو واضح تر ببیند و حتی میتواند باعث توجه بیشتر شما به علاقه هایتان گردد و حتی شاید مسیرتان را نیز تغییربدهید.
هدف از طراحی زندگی درواقع ارتقای شرایط فعلی است و به معنای ساخت یک زندگی کاملاً نو نیست.در حقیقت با کمک طراحی زندگی ما میخواهیم شرایط الانمان را بهبود بدهیم و از موقعیت و امکاناتی که داریم بهتر و بیشتر بهره مند شویم.این میتواند همان مسیری باشد که بدون تنش ، با آرامش و اطمینان ما را به جای بهتری میبرد.
گاهی چنگ زدن به یک راه حل میتواند باعث شود تا در آن مشکل گیر کنیم و تاکید و اصرار بر استفاده از یک ایده یا راه حل می تواند چشم مارا بر روی راه حل های موجود دیگر ببندد اینجاست که بعد صرف زمان و انرژی زیادی هنوز نتوانستیم مشکلمان را حل کنیم.اصرار بر یک ایده میتواند خیلی برایمان گران تمام شود و در حالی که ما میتوانیم برای حل مشکل چندین ایده و راه حل داشته باشیم ، در واقع برای هر مشکلی راه حل های فراوانی وجود دارد که ما تعدادی از آنها را میتوانیم انتخاب و استفاده کنیم.
برای طراحی زندگی که دوست دارین لازم یک هدف روشنی در ذهنتان باشد مثل درست کردن لوله هایی که پنج سال عمر کنند یا احداث پلی که امنیت و استحکام عالی داشته باشند، این ها مسائل مهندسی هستند که با گردآوری آمار و ارقام راه حل ها پیدا میشوند. وقتی شما نتیجه خوبی در ذهن دارید اما هیچ راه حل روشنی ندارین برای به دست آوردن آن ، در این زمان است که مغز شما شروع میکند به انجام فعالیت و ایده های زیادی به شما میدهد که در اینجا شما آن ایده ها را امتحان و بررسی می کنید .اینقدر به ساختن راه تان ادامه دهید و جلو بروید که راه حل مناسب را پیدا کنید.باید بدانین که کار طراحی زندگی هیچ وقت تمام نمیشود و یک فرآیند فعال و همیشگی است و مهم این است که شما یاد بگیرید چطوری اینکار را انجام دهید و میتوانید و میخواهید مسیر مخصوص خودتان را طراحی کنید . این مسیر طراحی زندگی نقطه پایان ندارد و همیشه زنده است. امیدوارم این تمرینها بتوانند بخشی از سوالات ذهنتان را جواب بدهند.