نیا و بعدش صدای جیغ بلندی آمد. سوار ماشینم شدم و به سمت لوکیشن خانه دختر پیرزن رفت. بعد از دو ساعت به آپارتمانی که داخل جنگل بود که در کنار آن درختان زیادی رشت کرده بود رسیدم . هوا تاریک شده بود . سمت آپارتمان دو طبقه رفتم که یکهو در آپارتمان خود به خود باز شود .ترس تمام وجودم را فرا گرفته.
داخل آپارتمان رفتم . در آپارتمان بسته شد داخل آپارتمان خیلی ترسناک بود. صدای قدم کسی رو شنیدم.تا رفتم برگردم و پشت سرم را نگاه کنم زیر پایم را خون گرفت و جسم تیزی در سینه ام فرو رفت و زندگیم اونجا بود که به پایان رسید.
2ساعت بعد.
کاراگاه الکس از ماشین خودش پیاده شود و به سمت جنازه ای که در کلبه افتاده بود رفت. کاراگاه از دستیارش پرسید که این قتل رو کی به ارداره پلیس گزارش کرده؟ دستیار جواب داد حدود 3 ساعت پیش یک ناشناس به اداره پلیس زنگ زد و گزارش این قتل رو داد البته می شود از صداش تشخیص داد که یک زنه. کاراگاه به دستیارش گفت:این آپارتمان از شهر دور و کسی این وقت شب اینجاه ها پیداش نمیشه پس حتما قاتل به اداره گزارش داد و الان می خواهم بفهمم مقتول را اومد اینجا .
ناگهان صدای فریاد افسر پلیسی از پشت آپارتمان آمد . وقتی پلیس ها رفتن پشت آپارتمان دیدند...........
این داستان ادامه دارد.....................
لطفا دنبال کنید.