🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

داستان ستاره ارواح (تک قسمت)

666
666

همیشه وقتی از محل کارم می آمدم روی بالکن خونم دراز می کشم و به آسمان خیره می شم من وقتی بچه بودم آرزو داشتم یک ستاره داشته باشم برای همین شبا میام ستاره ها را نگاه می کنم یک چیزی برام عجیب بود یک ستاره هر شب سه شنبه قرمز و همش هم بالای خونه منه بهش توجه نمی کردم . فکر کردم سفینه ای یا موشکی بزرگ است اما هر شب بالا سر من بود و تکان نمی خورد و همان جا ایستاده بود. روزی به سر کارم رفتم و روز خسته کننده ای داشتم وقتی برگشتم خونه دیگه وقت نکردم به ستاره ها نگاه کنم .

فردا صبح کارم خیلی خسته کننده سر درد شدیدی کردم تا به عمرم همچین سردردی نکرده بودم . وقتی رسیدم خونه سردردم آرام شد که ناگهان یکی در خونمو زد و گفت که سلام من جک هستم و از شما یک سوال دارم شما شب ها یک ستاره قرمز ندیدین من هم واقیعت را گفتم و او به من گفت که قرار یک شهاب سنگ بزرگ به خانه من بیفتد او کفت همچین ستاره ای به ستاره ارواح معروف است و کارش کشتن مردم اگر به موقع مراسم ستاره ارواح را انجام ندی آن ستاره به خانه ات بر خورد می کند . او گفت که بلد است چگونه این مراسم را انجام دهد من به او اجازه دادم ه این مراسم را انجام دهد او با اسپری قرمز شکل یک ستاره را در حیاط کشید و در آن ستاره شمعی بزرگ قرار داد و جلوی شمع آینه ای بزرگ قرار داد بعد از این مراسم شهاب سنگی به خانه ما نزدیک شد منو جک با ماشین فرار کردیم فردا کل اخبار پر شد از شهاب سنگ و چون شهاب سنگ توی خونه من و جک بود دولت به ما کلی پول داد و این اتفاق بزرگ ترین اتفاق زندگی من بود.

شهاب سنگستاره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید