🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
🖤😈#@sarzaminedastan@#😈🖤
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

کلبه ارواح(فصل4)

666
666

دیدم که ماشین دوستم در وسط جاده چپ کرده بود. خودمو هرچه سریع تر به آنجا رساندم اما دیدم دوستم در آنجا نیست . به داخل جنگل رفتم و دیدم دوستم کنار یک درخت افتاده و پایش زخمی شده اما خودش سالم بود وقتی دیدم سالم است خیلی خوشحال شدم و تا جلوی در کلبه بردمش . وقتی رسیدم می خواستم در کلبه رو باز کنم اما در کلبه قفل شده بود . ترسیده بودم اما در یک لحظه در باز شد انگار در مشکل داشت رفتیم داخل کلبه و با استفاده از بسته کمک های اولیه پایش را پانسمان کردم زخمش عمیق نبود اون گفت داشته رانندگی می کرده ترمز ماشینش کار نمی کنه و در همان لحظه مردی سفید پوش جلویش ظاهر شده و ماشین چپ کرده. وقتی شب شده بود زود خوابیدیم صبح که بیدار شده بودیم دیدم روی یک کاغذ خونی نوشته..............

این داستان ادامه دارد................


ماشینبسته کمک های اولیهمرد سفید پوشکاغذ خونیکلبه چوبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید