من دختر آریایی توپسر عثمانی
من درغرب تودر شرق
من درمیان کوهستان تو ساحل نشین دریا
من غرق دلتنگی تو غرق عشق
من عاشق چشمانت ،ان سیاه چاله ها
تو عاشق گیسوانم، ان ابریشم های نرم
من از مردی ومردانگی مردان قبیله ام میگویم
تواز زینت و زنانگی زنان قبیله ات می گویی
من از انار های ترک خورده از شادی میگویم
تواز زیتون نماد صلح می گویی
من ازطلوع چشم نواز پشت کوه ها میگویم
تو از غروب دلگیر دریا میگویی
من از خزرم می گویم تو از مدیترانه ات
بیا شاه عثمانی تاج برسر ملکه آریاییت بگذار،بگذار تما جهان مات باهم بودن های بهدور از دیوار تعصب ونژادمان شود.