ویرگول
ورودثبت نام
نادر
نادرسرگردان و سخت جان
نادر
نادر
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

روحش خراب شده بود

مهم نبود چقدر تلاش کند

می دانست روحش خراب شده

نمی توانست هیچوقت انسان خوبی باشد.

انگار حفره های درون روحش بدی ها را به خود می مکیدند.

در فاصله ای نزدیک تر از مرزی که مشخص کرده بود،حقیقت وجودش برملا می شد.

در نهایت،نمی توانست هیچکس را برای خودش داشته باشد.


روح
۱
۰
نادر
نادر
سرگردان و سخت جان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید