نادر·۴ ماه پیشحمامی که درب نداشتو متنفرم از وقت هایی که می گویند کافی نیستم، آنقدرها نیستم که انسانی خوب مرا بخواهد،آنقدر خوب نیستم که کسی مرا گرامی بداردآنقدر ها نیستم که…
نادر·۶ ماه پیشکفشهای عذاببلاخره بعد از نزدیک به یکسال توانستم یک جفت کفش سنگنوردی داشته باشمآ،نها دو سایز کوچکتر از سایز معمول من هستند که انگار باید به مرور جا باز…
نادر·۶ ماه پیشجهنم آنها، بهشت من بودبه اندازه لاک های فیروزه ای می روم جهنمو خط چشم های پرتقالیبه اندازه قهقه های از ته دل و لذت نواختن یک قطعه ی موسیقیبه مقدار هر نازِ ریخته…
نادر·۱ سال پیشامید روزهای سه شنبهمی دانید خانمبرای من هم آسان نبودمن هم یک جاهایی کم می آوردممن هم دوست داشتم یکی از آن دختر بچه های فرز و به طور غیرقابل باوری توانا باشمآن…
نادر·۱ سال پیشروحش خراب شده بودمهم نبود چقدر تلاش کندمی دانست روحش خراب شدهنمی توانست هیچوقت انسان خوبی باشد. انگار حفره های درون روحش بدی ها را به خود می مکیدند.در فاصله…
نادر·۱ سال پیشهیولا در خانهحالا برای بازگشت به تهرانِ آلوده مشتاقم! امید دارم میان آلایندههای پراکنده در ذرات هوایش تاریکی های درونم به چشمم نیاید،آنوقت شاید میان شن…
نادر·۱ سال پیشدل دل زدن های دل کوچکم.دلم میخواهد درون سینه ی من هم نهنگی بتپد،اما دل من، خیلی کوچک است. می توانم دل دل زدن های دل کوچکم را حس کنم، درونم می پیچد،حتی گاهی یک دلش…
نادر·۱ سال پیشکارپه دیم (Carpe Diem)دم را غنیمت شمار!به این فکر میکنم چطور باید دم را غنیمت بشمارم؟باید چای دم کنم، چای ترشبعد به رنگ باشکوهش خیره شوم.باید به فاطمه بگویم برای…
نادر·۱ سال پیشنمی توانم عشق را باور کنم.به سمت سنندج می روم،مثل همیشه صندلی 13 را انتخاب کرده ام،می روم که تولد 54 سالگی بابا را جشن بگیرم. دخترکی که صندلی پشتی من نشسته، برخلاف م…
نادر·۱ سال پیشدلم تنگه پرتقال منچند روز از وقتی که اعلامیه ای روی در ورودی خوابگاه دیدم می گذرد. دانشجویی که مرد.توی دلم گفتم چه بد، دانشجو باشی، مرده هم باشی، زیرلب فاتح…