ویرگول
ورودثبت نام
ماریا صفوی
ماریا صفوی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

این کافی نیست..

ناکافی بودن همه ی آن چیزی است که آدم می خواهد نباشد.

اغلب ما آدم ها میل به کافی بودن و دوست داشته شدن از جانب آدم هایی که با آن ها در تعاملیم، داریم!

به شخصه خود من هیچ کسی در اطرافم نیست که احساس کنم این آدم خواهان ناکافی بودن و اینست که دیگران دوستش نداشته باشند.

همه می خواهند به حد کمال دوست داشته شدن یا دوست داشتن برسند؛

فرقی هم ندارد از پدر و مادر گرفته تا فرزند و همسر و همسایه و دوست و آشنا!

شاید گاهی احساس کنیم کارهایی که می کنیم مربوط خودمان است و اگر دیگران دوست نداشتند به ما ربطی ندارد و حتا زیر لب با خود بگوییم: (من کار خودم را می کنم) ولی در واقع آن حس جاه طلبی در دوست داشته شدن در وجودمان موج می زند!

و این یک امر طبیعی ست!

اما داد از روزی که آدم خودش برای خودش ناکافی باشد، آن وقت است که اگر بر هر دری هم بزند، بِرویش بسته و هر راهی که برود نقطه ی پایانی ندارد..

آن وقت است که حتا اگر ساعت ها در مورد کاری که به آن عشق می ورزی بنشینی و بنویسی و کاغذ ها سیاه کنی باز هم برای خودت کافی نیستی و باز احساس کم بودن را در جایی گوشه ای و لحظه ای احساس می کنی.

.

این است حس زمخت ناکافی بودن..

.

به وقت ۹ فروردین ۱۴۰۰

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید